چرا آرش پس از پرتاب تیر جان داد را از سایت پست روزانه دریافت کنید.
چرا آرش پس از پرتاب تیر جان داد؟ صفحه 58 فارسی چهارم
منبع مطلب : nexload.ir
مدیر محترم سایت nexload.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
آرش کمانگیر
آرش کمانگیر یا آرش کمانکش یا آرش تیرانداز[۱][۲] یا آرش شیواتیر[۱] (به اوستایی: اِرِخْشَه و به زبان پهلوی اِرَش شیپاکتیر)[۱] نام یکی از اسطورههای کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این اسطورهاست. آرش، از سپاهیان منوچهر بود که پس از پایان جنگ ایران و توران به عنوان کماندار ایرانی برای بازشناختن مرز ایران و توران برگزیده شد و از بالای کوه «اییریو خشوتا» در طبرستان[۳] از چهارمین کشور روی زمین در زادگاه فریدون رفت و با تمام نیرو تیری را به سوی کوه «خوانونت» در خاور رها کرد.[۴] مردمِ فارسیزبانِ سینکیانگ (تُرکستان) در غرب چین معتقدند که این تیر در درخت گردویی در آن دیار فرود آمدهاست که آن را «درخت آرش» میگویند و به همین دلیل کوه افراسیاب و درهٔ شینگان را که در کنار آن است «مرز ایران و توران» میخوانند.[۵]
آرش کمانگیر شخصیتی نیمه اسطورهای ـ نیمه تاریخی است. اسطورهای است چون به دوران پیشدادی تعلق دارد که هنوز ماهیت زمانی و مکانی آن از سوی دانشهایی چون تاریخنگاری نوین و باستانشناسی آشکار و قطعی نگردیده، و نیز از آنرو که زندگی و مرگش در پردهای از کارویژههای افسانهای پنهان است. و تاریخی است زیرا دستکم طی دو هزار سال گذشته مردمان حوزه ایران فرهنگی به او باور داشتهاند و در بسیاری از منابع ادبی و مذهبی پیش از اسلام همچون یشتها، مینوی خرد، بندهش، گزیدههای زادسپرم، ماه فروردین روز خرداد، شهرستانهای ایران، یادگار جاماسبی و...، همچنین منابع تاریخی دوره اسلامی همچون آثار الباقیه، غرر اخبار، تاریخ طبری، اخبار الطوال، زینالاخبار، تجارب الامم، البدء و التاریخ، مجمل التواریخ و القصص، الکامل، القانون، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا، روضه المنجمین، طبقات ناصری، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، روضهالصفا و... از او یاد شده است. [۶]
افسانه آرش
در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی*[۱]، در جنگی با توران، افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران محاصره میکند. سرانجام منوچهر پیشنهاد سازش میدهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را میپذیرند و برای پذیرش این پیشنهاد سازش و کوچکانگاری ایرانیان پیشنهاد میکنند که یکی از پهلوانان ایرانی بر فراز البرز تیری بیندازد و جای فروافتادن آن تیر، مرز ایران و توران شناخته شود.[نیازمند منبع]
در ایران کسی دلیری این کار را به خود نمیداد. آرش که پیک لشکر ایران بود پیامی را به لشکر توران میبرد. پادشاه توران برای کوچک شماردن بیشتر ایرانیان خود آرش را برمیگزیند و آرش ناگزیر به پذیرش این کار میشود.[نیازمند منبع] از آن سو در لشکر ایران همه بر آرش خرده میگیرند که چرا این پیشنهاد را پذیرفتی و اینکه این کار مایه ننگ ایران خواهد شد.
آن گاه آرش بر فراز کوه «اییریو خشوتا» میرود و تیر را در چله کمان گذاشته و پرتاب میکند. آرش که همه هستی و توانش را برای پرتاب تیر گذاشته بود، پس از این تیراندازی از خستگی جان میدهد؛ پیکرش پارهپاره شده و در خاک ایران پخش میشود و روانش در تیر دمیده میشود. تیر از بامداد تا هنگام غروب خورشید پرواز کرده و در کنار رود جیحون یا آمودریا بر درخت گردویی فرود میآید، که آنجا مرز میان ایران و توران خوانده میشود. بر پایه برخی واگویهها اسفندارمذ تیر و کمانی که به آرش داده بودند و گفته بودند که این تیر بسیار دور خواهد رفت اما هر کس که تیری با آن بیندازد، جان خواهد داد. با این همه آرش آماده از خودگذشتگی بود و آن تیر و کمان را گرفت. [نیازمند منبع]
بسیاری آرش را از نمونههای بیهمتا در اسطورههای جهان دانستهاند[۷][نیازمند منبع]؛ وی در ایران، نماد جانفشانی در راه میهن است.
محل پرتاب تیر
در منابع تاریخی آمدهاست آرش از کوه «اییریو خشوتا» در طبرستان[۸] بالا میرود و تیرش را از بالای این کوه پرتاب میکند.[۹] ابوریحان بیرونی و گردیزی به ترتیب در کتاب آثار الباقیه و تاریخ گردیزی کوه «اییریو خشوتا» را همان کوه رویان میداند،[۱۰][۱۱][۱۲] اما فخرالدین اسعد گرگانی در منظومه اشعار ویس و رامین محل آن را ساری بیان میکند:
(ویس و رامین)[۱۳][۱۴][۱۵]
حمدالله مستوفی نیز در کتاب تاریخ گزیده مینویسد: چون کیقباد با تورانیان صلح میکرد، سرحد ایران و توران را ساری معین کرده بودند، آرش پسر کیقباد، از افراسیاب درخواست تا یک تیر پرتاب کند. افراسیاب رضایت داد، آرش بصنعت و ادویه هوایی تیری از ساری بدان روی مرو انداخت. بدین سبب، سرحد رود جیحون مقرر شد.[۱۶]
این درحالیست که نویسنده فرهنگ فارسی عمید محل آن را آمل میداند و مینویسد: آرش نام یکی از پهلوانان ایران در عهد منوچهر که تیرانداز ماهری بود که بنابر داستانهای ایران در جنگ میان منوچهر و افراسیاب قرار شد تیری پرتاب کنند هرجا تیر فرود آید مرز ایران و توران شود آرش از آمل طبرستان تیری پرتاب کرد که در مرو فرود آمد.[۱۷] در مجمل التواریخ نیز نیز آمدهاست: و افراسیاب تاختنها آورد و منوچهر چند بار زال را پذیره فرستاد تا ایشان را از جیحون زانسوتر کرده، پس یک راه افراسیاب با سپاهی بیاندازه بیامد و چند سال منوچهر را حصار داد اندر طبرستان و سام و زال غائب بودند و در آخر صلح افتاد به تیر انداختن آرش و از قلعه آمل با عقبه مزدوران برسید و آن مرز [را] توران خواندهاند. (مجمل التواریخ).[۱۸] همچنین دهخدا نیز در این باره مینویسد: منوچهر در پایان دوره فرمانروایی خویش از جنگ با فرمانروای توران، افراسیاب، ناگزیر شد. نخست چیرگی افراسیاب را بود و منوچهر به مازندران پناهید ولی سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدانجای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد، آرش نام پهلوان ایرانی از قله دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و به کنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد.
آرش در منابع زرتشتی
تیشتر یشت، از یشتهای بزرگ اوستا، کهنترین بُنمایهای است که از آرش نام میبرد و از داستان تیراندازی او یاد میکند.[۱۹] داستان آرش شاید از داستانها و اسطورههای کهن هندوایرانی است که در فرهنگ ایرانی برجای ماندهاست.[۲۰] .mw-parser-output blockquote.templatequote{margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite{line-height:1em;text-align:right;padding-right:2em;margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite cite{font-size:85%}
آرش در شاهنامه
واگویی داستان آرش کمانگیر در شاهنامه نیامده است اما شاهنامه از آرش کمانگیر نام بردهاست*[۲] و در شاهنامه از داستان آرش یاد شدهاست. برای نمونه در بخش پادشاهی شیرویه:
همچنین در داستان نبرد خسروپرویز و بهرام چوبینه بهرام خود را از نسل آرش معرفی میکند:[۲۲]
اسطوره آرش کمانگیر از داستانهایی است که در اوستا آمده و در شاهنامه از آرش در چند شعر با سرفرازی نام برده شده اما داستان یا اسطوره آرش در شاهنامه گفته نشدهاست.[۲۳]
در کتابهای دیگر
در کتابهای پهلوی و نیز در کتابهای تاریخ دوران اسلامی از آن یاد شدهاست. ابوریحان بیرونی، در کتاب خود به نام «آثارالباقیه» دربارهٔ «جشن تیرگان»، داستان آرش را بازگو میکند و ریشه این جشن را از روز حماسه آفرینی آرش میداند[۲۴]
در اوستا بهترین تیرانداز را «اِرِخِ شَ» نامیده و گمان میرود که مراد همان آرش است. طبری این کماندار را «آرش شاتین» مینامد و نولدکه گمانه میزند این واژه دگردیسی شده جمله اوستائی «خَشووی ایشو» باشد چه معنی آن «خداوند تیر شتابنده» است که ویژگی یا سرنام آرش بودهاست؛ و به گفتهای دیگر ایزد زمین (اسفندارمذ) تیر و کمانی به آرش داد و گفت این تیر دورپرتاب است و هر که آن را بیفکند درجای بمیرد؛ و آرش با این آگاهی تن به مرگ درداد و تیر اسفندارمذ را برای گسترش مرز ایران بدان گونه که گفتیم بیفکند و درجا بمرد. (از تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا):[۱۸]
(خسروی)
داستان آرش یا بخشهایی از آن بهجز آثار الباقیه، غرر اخبار و تاریخ طبری، در نوشتارهای دیگری نیز از دوره اسلامی همچون اخبار الطوال دینوری، زینالاخبار گردیزی، تجارب الامم ابوعلی مسکویه، البدء و التاریخ مقدسی، مجمل التواریخ و القصص، الکامل ابناثیر، القانون مسعودی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا حمزه اصفهانی، روضه المنجمین شهمردان، طبقات ناصری منهاج سراج، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران مرعشی، روضهالصفا میرخواند و... با تفاوتهایی اندک دیده میشود. [۲۵]
آرش در ادبیات معاصر
ارسلان پوریا نخستین کسی بود که آرش را به پهنهٔ ادبیات آورد. پس از پوریا بود که کسانی چون سیاوش کسرایی، بهرام بیضایی، نادر ابراهیمی، مهرداد اوستا، سیروس افهمی و توران شهریاری از اسطورهٔ آرش بهره گرفتند.[۲۶] گفتنی است که سروده سیاوش کسرایی با نام آرش کمانگیر در کتاب فارسی پنجم دبستان پیش از انقلاب ایران نیز آورده شده بود.
نگارخانه
جستارهای وابسته
پانویس
پیوند به بیرون
پانویس
منابع
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.