یکی از مهمترین صفات امام موسی علیه السلام را از سایت پست روزانه دریافت کنید.
صفات زیبای امام موسی کاظم(علیه السلام).
اشاره:
موسی بن جعفر (۱۲۷ یا ۱۲۸-۱۸۳ق) معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و باب الحوائج هفتمین امام شیعیان دوازده امامی است. وی در سال ۱۲۸ق، همزمان با انتقال قدرت از امویان به عباسیان متولد شد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(علیه السلام)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. او چندین بار از سوی مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در سال ۱۸۳ق در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید. با شهادت او، امامت به فرزندش علی بن موسی(علیه السلام) منتقل شد.
شیخ مفید درباره آن حضرت می گوید: «او عابدترین و بخشنده ترین و بزرگ منش ترین مردم زمان خود بود، زیاد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت. این جمله را زیاد تکرار می کرد: «اللهم انی أسألک الراحه عند الموت و العفو عند الحساب » (خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آید راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار ). امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) بسیار به سراغ فقرا می رفت. شب ها در ظرفی پول و آرد و خرما می ریخت و به وسایلی به فقرای مدینه می رساند، در حالی که آنها نمی دانستند از ناحیه چه کسی است. هیچکس مثل او حافظ قرآن نبود، با آواز خوشی قرآن می خواند، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعی به دل می داد، شنوندگان از شنیدن قرآنش می گریستند، مردم مدینه به او لقب «زین المجتهدین» داده بودند. مردم مدینه روزی که از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند، شور و ولوله و غوغایی عجیب کردند. آن روزها فقرای مدینه دانستند چه کسی شبها و روزها برای دلجویی به خانه آنها می آمده است. بدخواهانی بودند که آن حضرت و اجداد گرامیش را – روی در روی – بد می گفتند و سخنانی دور از ادب به زبان می راندند، ولی آن حضرت با بردباری و شکیبایی با آنها روبرو می شد، و حتی گاهی با احسان آنها را به صلاح می آورد، و تنبیه می فرمود. تاریخ ، برخی از این صحنه ها را در خود نگهداشته است. لقب « کاظم » از همین جا پیدا شد. کاظم یعنی: نگهدارنده و فروخورنده خشم. از ابوحنیفه نقل شده است که گفت: «او را در کودکی دیدم و از او پرسش هایی کردم چنان پاسخ داد که گویی از سرچشمه ولایت سیراب شده است. براستی امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) فقیهی دانا و توانا و متکلمی مقتدر و زبردست بود ». محمد بن نعمان نیز می گوید: « موسی بن جعفر را دریایی بی پایان دیدم که می جوشید و می خروشید و بذرهای دانش به هر سو می پراکند ».
نفوذ معنوی امام موسی (علیهالسلام)در دستگاه حاکم به حدی بود که کسانی مانند علی بن یقطین صدراعظم (وزیر) دولت عباسی، از دوستداران حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) بودند و به دستورات حضرت عمل می کردند. سخن چینان دستگاه از علی بن یقطین در نزد هارون سخنها گفته و بدگوئیها کرده بودند، ولی امام (علیهالسلام) به وی دستور فرمود با روش ماهرانه و تاکتیک خاص اغفالگرانه (تقیه) که در مواردی، برای رد گمی حیله های دشمن ضروری و شکلی از مبارزه پنهانی است، در دستگاه هارون بماند و به کمک شیعیان و هواخواهان آل علی (علیهالسلام) و ترویج مذهب و پیشرفت کار اصحاب حق، همچنان پای فشارد – بی آنکه دشمن خونخوار را از این امر آگاهی حاصل شود – سرانجام بدگوئی هائی که اطرافیان از امام کاظم (علیهالسلام) کردند در وجود هارون کارگر افتاد و در سفری که در سال۱۷۹ ه. به حج رفت، بیش از پیش به عظمت معنوی امام (علیهالسلام) و احترام خاصی که مردم برای امام موسی الکاظم (علیهالسلام) قائل بودند پی برد. هارون سخت از این جهت، نگران شد. وقتی به مدینه آمد و قبر منور پیامبر اکرم (ص) را زیارت کرد، تصمیم بر جلب و دستگیری امام (علیهالسلام) یعنی
فرزند پیامبر گرفت. هارون صاحب قصرهای افسانه ای در سواحل دجله، و دارنده امپراطوری پهناور اسلامی که به ابر خطاب می کرد: «ببار که هر کجا بباری در کشور من باریده ای و به آفتاب می گفت بتاب که هر کجا بتابی کشور اسلامی و قلمرو من است !» آن چنان از امام (علیهالسلام) هراس داشت که وقتی قرار شد آن حضرت را از مدینه به بصره آورند، دستور داد چند کجاوه با کجاوه امام (علیهالسلام) بستند و بعضی را نابهنگام و از راههای دیگر ببرند، تا مردم ندانند که امام (علیهالسلام) را به کجا و با کدام کسان بردند، تا یأس بر مردمان چیره شود و به نبودن رهبر حقیقی خویش خو گیرند و سر به شورش و بلوا برندارند و از تبعیدگاه امام (علیهالسلام) بی خبر بمانند. و این همه بازگو کننده بیم و هراس دستگاه بود، از امام (علیهالسلام) و از یارانی که – گمان می کرد – همیشه امام (علیهالسلام)آماده خدمت دارد می ترسید، این یاران با وفا – در چنین هنگامی – شمشیرها برافرازند و امام خود را به مدینه بازگردانند. این بود که با خارج کردن دو کجاوه از دو دروازه شهر ، این امکان را از طرفداران آن حضرت گرفت و کار تبعید امام (علیهالسلام)را فریبکارانه و با احتیاط انجام داد. باری، هارون، امام موسی کاظم (علیهالسلام)را -با چنین احتیاط ها و م۶راقبت هایی از مدینه تبعید کرد. هارون، ابتدا دستور داد امام هفتم (علیهالسلام) را با غل و زنجیر به بصره ببرند و به عیسی بن جعفر بن منصور که حاکم بصره بود، نوشت، یک سال حضرت امام کاظم (علیهالسلام) را زندانی کند، پس از یک سال والی بصره را به قتل امام (علیهالسلام) مأمور کرد. عیسی از انجام دادن این قتل عذر خواست. هارون امام را به بغداد منتقل کرد و به فضل بن ربیع سپرد. مدتی حضرت کاظم (علیهالسلام) در زندان فضل بود. در این مدت و در این زندان امام (علیهالسلام) پیوسته به عبادت و راز و نیاز با خداوند متعال مشغول بود. هارون، فضل را مأمور قتل امام (علیهالسلام) کرد ولی فضل هم از این کار کناره جست. باری، چندین سال امام (علیهالسلام) از این زندان به آن زندان انتقال می یافت. در زندان های تاریک و سیاهچال های دهشتناک، امام بزرگوار ما با محبوب و معشوق حقیقی خود ( الله ) راز و نیاز می کرد و خداوند متعال را بر این توفیق عبادت که نصیب وی شده است سپاسگزاری می نمود. عاقبت آن امام بزرگوار در سال ۱۸۳ هجری در سن ۵۵ سالگی به دست مردی ستمکار به نام «سندی بن شاهک » به دستور هارون مسموم و شهید شد. شگفت آنکه، هارون با توجه به شخصیت والای موسی بن جعفر (علیهالسلام) پس از درگذشت و شهادت امام نیز اصرار داشت تا مردم این خلاف حقیقت را بپذیرند که حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) مسموم نشده بلکه به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، اما حقیقت هرگز پنهان نمی ماند. بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قریش – در نزدیکی بغداد- به خاک سپردند. از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پیدا گردید، و مورد توجه خاص واقع گردید، و شهر «کاظمین» از آن روز بنا شد و روی به آبادی گذاشت.
*این روز به روایتی، شهادت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) هم هست، هر چند قول مشهور در این رابطه ۲۸ ماه صفر است.
منبع: نشریه نسیم وحی، شماره ۲۵٫
منبع مطلب : farsi.al-shia.org
مدیر محترم سایت farsi.al-shia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
طبق آیات قرآن، کدام صفت حضرت موسی(ع) او را همسخن خداوند کرد؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حضرت موسی علیه السلام یکی از پیغمبران اولوالعزم است که نام و ماجرای نبوتش بارها در قرآن کریم عنوان شده است. آن حضرت به قدری برای خدای متعال عزیز و دارای ارج و منزلت است که خداوند او را به عنوان کلیماللهی برگزید، به این معنا که از میان همه انسانها، تنها آن حضرت را برای سخن گفتن انتخاب فرمود.
اما رمز کلیماللهی و همسخن شدن حضرت موسی علیه السلام با خدای متعال چیست و چه عملی از آن حضرت این اندازه در نزد حضرت حق پسندیده آمد که ایشان را به این مقام رساند؟
بر اساس تفاسیر قرآن کریم و روایات رسیده از ائمه اطهار علیهم السلام، حضرت موسی علیه السلام در زمان ستایش خدای متعال دارای خضوع و خشوعی بود که هیچ انسانی به قدر او مورد رضایت خداوند قرار نگرفت. چنانکه از امام محمدباقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: خدای متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی کرد که: «آیا میدانی به چه علتی تو را برای تکلم و سخن گفتن برگزیدم، نه مخلوقات دیگر را؟» آن حضرت گفت: «نه ای پروردگارم.» خداوند فرمود: «به این دلیل که بندگانم را آزمودم. در بین ایشان احدی را از تو در مقابل خود خاضعتر نیافتم، چراکه هرگاه نماز میخوانی گونههای خود را بر خاک مینهی و اظهار خضوع و خضوع مینمایی.»
در روایت دیگری نیز از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: مدت سی یا چهل روز بر حضرت موسی علیه السلام وحی نازل نشد. آن حضرت بر بالای کوهی در شام به نام اریحا رفت و خطاب به حضرت حق عرضه داشت: «پروردگارا! اگر به علت گناهان بنیاسرائیل وحی خود را از من بریدی، غفران و آمرزش تو از قبل و دیرزمان شامل همه بندگانت بوده است.»
خدای متعال وحی فرستاد: «ای موسی بن عمران! تو را برای وحی و تکلم خودم اختیار کردم، نه مخلوقات دیگران را. به این دلیل که به تمام مخلوقاتم توجه نموده احدی را در میان آنها متواضعتر از تو در برابر خود نیافتم. از این جهت تنها تو را برای همصحبت بودن با خود برگزیدم.»
سپس اما صادق علیه السلام فرمودند: حضرت موسی علیه السلام هر زمانی که نماز بهجا میآورد، از آن منصرف نمیشد مگر آنکه گونه راست و چپ خود را بر روی خاک میگذاشت و در مقابل پروردگار، خود را متواضع و ذلیل مینمود.
منابع:
انتهای پیام/
منبع مطلب : www.tasnimnews.com
مدیر محترم سایت www.tasnimnews.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.