شعر در مورد سردار سلیمانی برای مدرسه را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
اشعاری در وصف سردار قاسم سلیمانی
مرورگر شما از این ویدیو پشتیبانی نمیکنید.اشعاری برای سردار شهید قاسم سلیمانی
پای ما محکم بر این جاده است، آمریکا ببین
صف به صف این امت آماده است، آمریکا ببین
قدرت شیطان کجا و قدرت ایمان کجا
قوت ما را خدا داده است، آمریکا ببین
تکیه چون بر بیرق عباس دارد رهبرم
پرچم از دستش نیفتاده است، آمریکا ببین
سر اگر بر نی نباشد لایق معراج نیست
نام ما با کربلا زاده است، آمریکا ببین
کربلای دیگری را هم اگر بر پا کنی
بیست ملیون قاسم آماده است، آمریکا ببین
بد رقم در سینه اش بغض تو را پرورده است،
در زمین هر کس که آزاده است، آمریکا ببین
امپراطوران عالم یک به یک زانو زدند
قرعه بر نام تو افتاده است، آمریکا ببین
ایوب پرند آور
بیشتر بخوانید :
کد آوای انتظار همراه اول سخنرانی سردار سلیمانی
کد آهنگ پیشواز ایرانسل سخنرانی سردار سلیمانی
عکس های شهید قاسم سلیمانی با کیفیت بالا
۳۷ عکس پروفایل شهادت قاسم سلیمانی با کیفیت مناسب
بیوگرافی همسر سردار قاسم سلیمانی
شعری در وصف سردار سلیمانی
عشق من قاسم سلیمانی است
او که نامش نماد ایرانی است
آن دلیری که خارج از ایران
پیشه اش از وطن نگهبانی است
او که بر دشمنان فقط نامش
باعث وحشت و پریشانی است
آن دلاور نظیر نادر شاه
حمله هایش سریع و طوفانی است
تیر آرش به دست او امروز
در قلوب جنود شیطانی است
بر کند ریشه های داعش را
هرزه ای را که انگلستانی است
افتخارم بود که سربازم
تحت امر کسی که قرآنی است
در رکابش شهادتم فردا
از عنایات و فیض ربانی است
همچنین بخوانید :
پیام تسلیت برای به شهادت رسیدن سردار قاسم سلیمانی
بیوگرافی محمدرضا سلیمانی پسر سردار شهید قاسم سلیمانی
شعر کوتاه برای سردار سلیمانی
داعش برو این حرم نگهبان دارد
بر ابرهه ها عذاب سوزان دارد
پایت نرسد به کربلا ای ملعون
تا یک نفر از شیعه به تن جان دارد
شعری به مناسبت شهادت سردار قاسم سلیمانی
بهای لاله ی خون خفته پر ثمر تر گردد
شهید عاشق این بیشه زنده تر گردد
نماز کعبه ی دل آیه ی وفاداری است
که سینه اش سپر نیزه ی خطر گردد
خوشا به حال گلی از ترانه های شبش
نسیم صبح امید و دم سحر گردد
طبر بساق صنوبر چه می زنی نادان؟
که ریشه برکشد از خاک و بارور گردد
چو جان ز پیکر خاکین خود رها بیند
برون ز واهمه سیمرغ بال پر گردد
مزن به شعله آتش که رونق این باغ
به روی دوش بهاران دوباره بر گردد
ز داغ سینه ی گل ها شقایقی روید
که پهنه پهنه صحرایی از شرر گردد
هزار تازه نفس چون جوانه خواهد رُست
ز سمت جاده خوبان و همسفر گردد
جَزرِ این بغضِ فروخورده شبی مَد دارد
موج طوفانزده بسیار بسامد دارد
ما که دلدادهی داغیم؛ بگو با دشمن
مستیِ دشنهی بیشرم تو هم حد دارد
خصم را ریش نه. از ریشه بسوزیم اگر
قصد «شمعی که برافروخته ایزد» دارد
سفر عشق گُزیدیم و بلاها بردیم
تا که برگردد، هرکس به دلش بد دارد
«فتح خون» میدمد از بسمِل ما، بسم الله!
که برای همه این «فاتحه» آمد دارد!
ابرهای کدر آیینهی باران هستند
حمله ابرهه پیغام محمد دارد.
محمدجواد میری
همچنین بخوانید :
پیام تسلیت شهادت با آیات قرآن
بیوگرافی داماد سردار قاسم سلیمانی
شعر در مورد قاسم سلیمانی
گوش عالمی کَر شد از بلندی نامت
نقش آب تا کردی نقشه های شیطانی
این صدای آمریکاست؛ این صدای اسرائیل؛
اعتراف را بشنو هر یکی به عنوانی:
اوست مرد در سایه له کند دواعش را
دشمنان شدند از ترس لشکر هراسانی
منطقه فقط چرخد با همان سر انگشت
یک ابر دلاورمرد؛ قاسم سلیمانی
خار چشم هر ظالم، نور چشم مظلومان
بین دشمنان و دوست، تو شدید و رحمانی
تار و مار رزم تو مشرکین شرق و غرب
حربیان تکفیری؛ سلفی و اخوانی
آن سپیدْکاخی که جایگاه دجّال است
ای خلیل ویران کن بت شکن به دورانی
قلع و قمع کن قاسم خار و ریشه و خس را
داعشی و وهّابی این درخت عصیانی
آن حرامیانی که نطفه های شیطانند
پاک کن زمینها را از وجود سفیانی
ای شجاع و باغیرت وارثی ز عاشورا
کربلا پدید آید چون شوی به میدانی
باکری و صیّادی؛ همتی و طهرانی
کاظمی و مغنیه؛ جمله ی شهیدانی
تا که ظلم پابرجاست این مبارزه باقیست
تا تویی علمدار حضرت جمارانی
بیرق صدور این انقلاب را بردار
این صدور قرآن است پس تو رحل قرآنی
دشمنان زمینگیرت در عراق و در شامات
ذوالفقار مولانا سیّد خراسانی
هر نیابتی جنگی در حوالی مرز است
با اشاره ی رهبر، سختْ پاسخ آنی
در مسیر او ثابت بر ولایتش قائم
فانی علی هستی انتهای عرفانی
کربلا ز سمت قدس تا همیشه راه ماست
تا شعیب ما باقیست در سپاه ایرانی
عشق ملّت ما نیست جز نبرد با صهیون
روز جنگ می بینند تو یک از هزارانی
روز واقعه نزدیک، بوی یار می آید
به به از یمن پیچید این شمیم روحانی
تکیه میزند بر خود کعبه ی خداوندی
ذکر حضرت ارباب مطلع سخنرانی؛
گوید ایّها العالم جدّ من حسین است و
آمدم که بستانم انتقام عطشانی
بعد از آن من و این سَر پای دلبر افتادن
کاش میشد این صحنه ایستگاه پایانی
قطره قطرهی خونم در هوای تو جاریست
پس قدم قدم تا مرگ میروم به آسانی
عهد ماست بر خون و، حرف ماست جانبازی
تشنه ی شهادت را ساقیِ حسین بانی
مرگ نزد قاسم ها از عسل چو شیرین تر
روضه را همین تشبیه بُرد سمت جانانی
دین مجتبایی را بر عمو ادا کرد و
این امانت آخر شد؛ جانفدا و قربانی
آنچنانکه در میدان سیزده تن افتاده
بسکه نیزه ها خوردند پیکر پریشانی
بعد هم نشد دیری آن عمو به صحرا ماند
خاکها به لب خواندند روضه های عریانی؛
تا سه روز بر خاک داغ کربلا ماندی
کوفیان ادا کردند خوب رسم مهمانی!
تا سه روز بر خاک گرم مهر خوابیدی
خاکها کفن بودند بر تنی بیابانی
همچنین بخوانید :
دانلود پوسترهای شهید قاسم سلیمانی
بیوگرافی شهید وحید زمانی نیا همراه و محافظ سردار سلیمانی
شعر زیبا در وصف سردار سلیمانی
مرحبا سپاهی مرد شرزه شیرکرمانی
داو برد دیو اوژن قاسم سلیمانی
ای جبال بارز را خود نمونهای بارز
در خروش رودارود با شکوه و طغیانی
حبذا یل ناوردای حماسه طوفان مرد
از تو میشود آرام این کران طوفانی
جنگ اگر که خون افشان، دست از آن نمیشویی
خصم اگر چه رویین تن، روی از آن نگردانی
تیغ مالک اشتر، زهد مالک دینار
اول صف پیکار، آخر مسلمانی!
ای دل مسلمانان، در پناه نامت گرم
خاطر بداندیشان، از تو در پریشانی
هار اگرسگ داعش بر جگر نهی داغش
فیل فحل تکفیری گردنش بپیچانی
تا تویی در این میدان، سرشکسته اسراییل
در امان بود جولان تا تو گرم جولانی
گرز و برز وبازو نیست گوهرمصاف امروز
عصر، عصرتدبیر است، آنچنان که میدانی
خدعه میکنی باخصم در ذکاوتی پیدا
عجز دشمنان اینجاست: نقشههای پنهانی
حرز جانت از حافظ مصرعی بلند آمد:
در پناه یک اسم است، خاتم سلیمانی
شعری برای سردار سلیمانی
افتاده در این راه، سپرهای زیادی
یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی
بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!
بیرون قفس ریخته پرهای زیادی
این کوه که هر گوشه آن پاره لعلی است
خورده است بدان خون جگرهای زیادی
درد است که پرپر شده باشند در این باغ
بر شانه تو شانه به سرهای زیادی
از یک سفر دور و دراز آمده انگار
این قاصدک آورده خبرهای زیادی
راهی است پر از شور، که میبینم از این دور
نیهای فراوانی و سرهای زیادی
هم در به دری دارد و هم خانه خرابی
عشق است و مزین به هنرهای زیادی
بیچاره دل من که در این برزخ تردید
خورده است به، اما و اگرهای زیادی
جز عشق بگو کیست که افروخته باشند
در آتش او خیمه و درهای زیادی
سعید بیابانکی
همچنین بخوانید :
گلچینی از اشعار سوزناک در فراق سردار قاسم سلیمانی
سردار قاسم سلیمانی کیست و چگونه به شهادت رسید ؟
شعری به یاد سردار قاسم سلیمانی
میخروشد از داغش دیدههای توفانی
ریزد از گلو بیرون نالههای زندانی
قاسم سلیمانی پر کشید و رفت، اما
میجهد برون از دل خشمهای ایمانی
خون او هزاران گل روی شاخه بنشانده
شد مکررای یاران قاسم سلیمانی
دست حق برون آید با نشانی از قدرت
میرود که بر چیند لانههای شیطانی
پایگاه آمریکا، پایگاه اسرائیل
محو میشود هر دو در طلوع بحرانی
آسمان بود شاهد میرسند موشکها
بر زمین نمیماند این خبیث سُفیانی
غُرّش مسلمانان، چون به جوش میآید
از عدو نمیماند جز مسیرِ ویرانی
میچشد عدو یاران در خروش ناهنگام
ضربت عراقیها، ضرب شصت ایرانی
محمود تاری
همچنین بخوانید :
دانلود مداحی جدید نریمانی برای شهید سلیمانی با سبک قدیم
شعر در مدح سردار سلیمانی
تو از فریادها، شمشیرهای صبح پیکاری
که در شبهای دهشت تا سحر با ماه بیداری
تو دهقان زاده از فضل پدر مهری ست در جانت
که میروید حیات از خاک، هر جا پای بگذاری
دم روح خدا آن سان وجودت را مسیحا کرد
که بالیدندند بر دستت کبوترهای بسیاری
چه خوش رم میکند از پیش چشمت لشکر پیلان
ابابیل است و سجیل است هر سنگی که برداری
دلت را سر به زیری ها، سرت را سربلندی هاست
خوش آن معنا که بخشیده است چشمانت به سرداری
ز ما در گریههای نیمه شب یاد آورای همدرد
تو از شمشیرها، لبخندهای صبح دیداری
محمدعلی مؤدب
شهیدان غریبی پشت چشمان تو پنهانند
هزار آیینه در پلکت نماز صبح میخوانند
شب از شوق نگاهت سینه ریز از کهکشان دارد
به یادت اختران در هفت گردون مست و حیرانند
نگاه عاشقت از شاعران شهر دل برده
تبسم میکنی ابیات در تعبیر میمانند
سکوتت حرفها دارد که در گفتن نمیآید
غزلهایم پر از آرامش اما قبل طوفانند
ببار ای ابر رحمت در دلم شوری ببار آور
کویرم، چشمهای تشنهام دلتنگ بارانند
تو سردار هزاران لشکر ملک سلیمانی
شهیدان در نگاه تو نماز عشق میخوانند
نغمه مستشار نظامی
شعر واسه سردار سلیمانی
هان، میشناسیدش؟ زیاران خراسانیست
از نسل سلمان است اگر نامش سلیمانیست
مردانِ حق، همپای او در جبههها ماندند
بدخواهِ او، تسلیم خواهشهای شیطانی ست
در وقت میدان، او: اشداءُ علی الکفار
با دوستان، تفسیری از آیات رحمانیست
شرحِ نگاهش با یلان کارزار قدس
توصیفِ او سنگینیِ اشعارِ خاقانی ست
در صبح رجعت خوب میدانم که او هم هست
در لشکری که جمع ایرانی و افغانیست
در وصف او حتی قلم هم از نفس افتاد
راحت بگویم؛ آنچه میدانم و میدانیست
ایوب پرندآور
شعر درباره سردار قاسم سلیمانی
پای ما محکم بر این جاده است، آمریکا ببین
صف به صف این امت آماده است، آمریکا ببین
قدرت شیطان کجا و قدرت ایمان کجا
قوت ما را خدا داده است، آمریکا ببین
تکیه چون بر بیرق عباس دارد رهبرم
پرچم از دستش نیفتاده است، آمریکا ببین
سر اگر بر نی نباشد لایق معراج نیست
نام ما با کربلا زاده است، آمریکا ببین
کربلای دیگری را هم اگر بر پا کنی
بیست میلیون قاسم آماده است، آمریکا ببین
بد رقم در سینهاش بغض تو را پرورده است
در زمین هرکس که آزاده است، آمریکا ببین
امپراطوران عالم یک به یک زانو زدند
قرعه بر نام تو افتاده است، آمریکا ببین
متن شعر کوتاه برای شهادت سردار سلیمانی
شب میرود و عطر سحر میگردیم
در صبح ظهور یار بر میگردیم
غم نیست که قاسم سلیمانی رفت
ما را بکشید زندهتر میگردیم
شعری برای شهادت سردار سلیمانی
شده عطر شهادت باز احساس
شهادت میکشه ما رو به پرواز
شهادت انتهای راه هم نیست
مسیر مرگ ظلمت میشه آغاز
نگاهش قاسم حق و بدی بود
سلیمانی که قالیچه ش دل ماست
در اوج سادگیها مقتدر بود
همونجوری که توو قاموس دریاست
برام آسودگی معنی نداره
من و دل هم قسم تا نور هستیم
تو عالم هرچی تاریک و سیاهه
برای محوشون مامور هستیم
پر از اشکه پر از خونه دلامون
ولی آتیشه تو فریادهامون
نگامون موشکه تو قلب دشمن
همیشه منتقم بوده خدامون
برای انتقام خون عاشق
همه خوبای عالم پا به کارن
تمومه قصه سازش که دیگه
تموم کوچه هامون مرد دارن
تموم دشمنا اینو بدونن
که ققنوسی توی آتیش رفته
بمیرید از هجوم ترسهاتون
شجاعت توو رگامون پیش رفته
مسیر حق از اول پر خطر بود
گذشتن از سر اینجا رسم بوده
اگه ترسوی خائن هست اما
دل ما شعر بیداری سروده
شعری در مورد شهادت سردار سلیمانی
تیغ با درد به قلب همه بستان پیوست
رود جاری شد و آرام به طوفان پیوست
دست ابلیس برون از شب تاریک آمد
کهکشانی به شهاب رخ تابان پیوست
تا ابد رونق بازار شهادت زیباست
مرد نستوه به فرمانده ایمان پیوست
فصل تفسیر شهود و سفر و لبخند است
عاشق نور به خورشید درخشان پیوست
راه باز است بر آنان که تبسم دارند
راه باز است بر آن کس که به سامان پیوست
مادرش منتظرش بود بیاید قاسم
پسر شیعه به مهمانی سلطان پیوست
ابرها اشک بریزید سلیمانی رفت
مالک اشتر حیدر به شهیدان پیوست
شوکت خشم و خروش علوی در سر داشت
خون پاکش به شهیدان مسلمان پیوست
حاج قاسم به سلامت! که شهادت یعنی
راوی فتح به آوینی رضوان پیوست
متن شعر در مورد سردار سلیمانی
مرحبا شیر مرد کرمانی
مرحبا قاسم سلیمانی
مردی از نسل ذوالفقار علی
با خروشی همیشه طوفانی
مالک اشتر است بی تردید
عزّت شیعه در مسلمانی
مثل عمار مانده در میدان
یاور سید خراسانی
شیر مردی همیشه آماده
تا کند جان خویش قربانی
مردی از جنس همت و صیاد
کاظمی، باکری و تهرانی
مردی از نسل پاک خرّازی
با نگاهی دقیق و چمرانی
سوریه یا عراق یا لبنان
مقصدش جلوه گاه انسانی
پهلوانی همیشه توفنده
در نگاهش غرور ایرانی
در رکابش چه خوب میجنگند
شیعیان سپاه افغانی
مثل عباس می رود محکم
تا کند از حرم نگهبانی
همرکابش مدافعان حرم
همقطارش بلند پیشانی
از همین رو، سپاه تکفیری
در هراس اند و در پریشانی
داعش اما برای او دارد
دائما نقشههای شیطانی
او ولی در سکوت میرزمد
چون پلنگان بیشه پنهانی
از حلب تا دیاله و کرکوک
رد پاهای اوست نورانی
این یل قهرمان و رزمنده
این چنین است و آنچه میدانی
دو بیتی در وصف شهادت سردار سلیمانی
سرلشکر سپاه خدا ، پیکرت کجاست؟
ای پاره پاره بدن پس سرت کجاست؟
دستت جدا شد و افتاد بر زمین
بشکسته بال و پرو شهپرت کجاست؟
سرخم نموده لاله دراین ماتم عظیم
پس ناله های ای پدردخترت کجاست؟
ساغر شکسته و افتاده بر زمین
ای ماه خون گرفته ما، پیکرت کجاست؟
ای کاش باخبر نشود ساربان تو
دنبال غارت انگشترت کجاست؟
سیداکبرموسوی (فانی)
شعر نو درباره سردار سلیمانی
به غربت شهید کردید حاج قاسم سردار ایران را
به زودی میگیریم انتقام این غم جان سوز را
سردار شهید دلاور مرد وطنم بود
شیری از شیران بیشه ایران بود
ای ترامپ که از خریت خران خرتری
گمان مبرکه زپا افتاده ایم محکم تر به راه افتاده ایم
ما نیز از تبار همان سردار شهیدیم
اراده کنیم برای نابودیت شمشیر زغلاف میکشیم
گر اذن دهد سید علی رهبر ولایت
به خاک یکسان میکنیم آن کاخ سیاه و عمارت
شعر طولانی در مورد شهادت سردار سلیمانی
ابری از آهِ آینه باران گریسته
در خونِ چشمِ غم زده، مژگان گریسته
بغضی که در گلوی قلم آتشم زده
در باغِ سرخِ مرثیه طوفان گریسته
گردیده زلفِ بید، پریشان واقعه
دستی به روی چاکِ گریبان گریسته
گویا علی به منبرِ کوفه نشسته و
بر داغِ مالِک اشترِ دوران گریسته
از سنگ، ناله خواسته هنگامه ی وداع
در غیبتِ بهار، زمستان گریسته
در محورِ مقاومت از غربتش زمین
از فَکّهِ تا بلندیِ جولان گریسته
فقدان، به نبضِ بی هیجانش به معرکه
بر التهاب سینه ی میدان گریسته
آغوش خود گشوده به آغوش آسمان
بر پاک بازی اش دلِ ایمان گریسته
احلی من العسل، پیِ فتح الفتوحِ عشق
بر قاسمِ نگینِ سلیمان گریسته
بر آیه ی تبارکِ صبحِ شهادتش
غبطه به چشمِ مردمِ ایران گریسته
شهادتت گوارای وجود سردار دلها
رسول رشیدی راد(مجتبی)
کلیپ شعر برای سردار سلیمانی
منبع مطلب : www.delgarm.com
مدیر محترم سایت www.delgarm.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
۳۰ شعر حماسی در رثای سردار سلیمانی
به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در پی شهادت سردار سرافراز سپاه اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی شاعرانی از ایران و دیگر کشورها اشعار حماسی در مدح و رثای سپهبد شهید سرودند؛ امتزاج زیبایی از شعر و شهادت و حماسه ای حسینی وار در حافظه ادبی و هنری این مرز و بوم برای همیشه ثبت کردند.
علیمحمد مودب
تو از فریادها، شمشیرهای صبح پیکاری
که در شبهای دهشت تا سحر با ماه بیداری
تو دهقانزاده از فضل پدر مهریست در جانت
که میروید حیات از خاک، هر جا پای بگذاری
دم روح خدا آن سان وجودت را مسیحا کرد
که بالیدند بر دستت کبوترهای بسیاری
چنین رم میکند از پیش چشمت لشکر پیلان
ابابیل است و سجیل است هر سنگی که برداری
دلت را سر به زیریها، سرت را سربلندیهاست
خوش آن معنا که بخشیدهست چشمانت به سرداری
ز ما در گریههای نیمه شب یاد آور ای همدرد
تو از شمشیرها، لبخندهای صبح دیداری
مهدی همتیان
جگر شیر در این معرکه می خواهی؟ هست
غیر جنگیدن و آزاد شدن راهی هست؟
تیغ ما تشنهی خون است به زینب سوگند
موسم عشق و جنون است به زینب سوگند
کار ما، دادن جان، مثل سلیمانیهاست
این شهادت به خدا عادت ایرانیهاست
لشگر ابرهه با فیل اگر آمده است
نوبت بارش سجیل، دگر آمده است
به سگ زرد بگویید سرت خواهد رفت
تیرِ پرتاب شده، تا جگرت خواهد رفت
از عراق و یمن و شام تو را میکوبیم
از همه خطهی اسلام تو را میکوبیم
روزتان، شامِ سیاه است؛ ببین کی گفتم
کارتان ناله و آه است؛ ببین کی گفتم
"رفت سردار، ولی خیل سلیمانیها
تیغ برداشته در لشگر قاآنیها"
مهدی چراغ زاده
تمام شهر در خواب و تو در آغوش طوفان ها
سرودی در دل شب آخرین شعر رهایی را
همیشه شیوه ی چشمت فریب جنگ با خود داشت
کجا آموختی عاشق کُشی را، دلربایی را
غزل نه، قطعه باید گفت، شاید چاره ای باشد
برای کاف. ها. یا. عین. صادت، بی عبایی را
بیا برگرد خیمه ای علمدار رشید عشق
یتیمان حرم طاقت ندارند این جدایی را
تو در آغوش یارانی و می خوانیم با حسرت
بیاد تو کجایید ای شهیدان خدایی را
نمی دانم چه گفتی در سلام آخرت با دوست
که اینگونه گرفتی تو نشان کربلایی را
لباس رزم بر تن کن برای مسجد الاقصی
بیا فرماندهی کن نقشهی فتح نهایی را
پیمان طالبی
خبر بده به زمین، آسمان شهید شده ست
سیه بپوش که خورشیدمان شهید شده ست
به غنچه تسلیتی و به سرو تعزیتی
خبر رسیده ز باغ، ارغوان شهید شده ست
چقدر خاطره از بدر یا حنین و جمل
چقدر خاطره از نهروان شهید شده ست
چراغ روشن آن آشیانه کن خاموش
که آن قناری بی آشیان شهید شده ست
بگو رقیه بداند که برنخواهد گشت
بگو به زینب قامت کمان: شهید شده ست
به دوش ماست کنون بار ای گرانجانان!
که آن برنده بار گران شهید شده ست
علم ز دست علمدار ما نمیافتد
چقدر پیر شهید و جوان شهید شده ست
کجاست صور بشارت؟ بشیر را کشتند
سیه بپوش که ماه منیر را کشتند
خبر رسید که با کشتن کریم آنک
فقیر را و یتیم و اسیر را کشتند
نگاه کن به سندهای روشن تاریخ
که این قبیله صغیر و کبیر را کشتند
فغان که اهل سقیفه به پشت آن در باز
به قصد کشتن حیدر، غدیر را کشتند
همان مجاهد هر راه صعب و دور و دراز
همیشه حاضرِ هر دور و دیر را کشتند
یگانه مرد کویری! نواده کرمان!
به کشتن تو نه ما را! کویر را کشتند
قرار بود اگر راه گم شود، میشد
چقدر راهنمای دلیر را کشتند
مگر به دست حسن واقعه مرتب شد
ببین دو مرتبه قاسم فدای زینب شد
چنان که خون تو بر خاک ریخته هر سو
ز خون پیاله تو گوییا لبالب شد
خبر رسید که تقصیر گندم ری بود
شریح قاضی اگر فکر مال و منصب شد!
چه خون دمید به پیکر مرا؟ که میجوشد
چنان که آخر سر رشک هر مرکب شد
به صبح واقعه گفتم نبارمت ای مرد!
چنان به گریه نشستم غروب شد، شب شد
سرم فدای سر روی نی مقیمِ حسین
فدای آنکه فدایی راه زینب شد
به گریه مینگرم بر حیات بعد از تو
شهادت است برایم ممات بعد از تو
زکات خون مرا داده است شریانت
که فرق کرده برایم زکات بعد از تو
تفاوت است برای هر آدمی بینِ
حیات قبل از تو با حیات بعد از تو
بهل به مرگ به بستر بمیرد آنکس که
نکرده است به خون التفات بعد از تو
نمیرود دگر آب خوش از گلو پایین
اگر که باز شود هم فرات بعد از تو
قلم به خون من آغشته میشود زین پس
مگر که رنگ بگیرد دوات بعد از تو
الا که سوی خدا صبح جمعه پر زدهای!
نشستهام به دعای سمات بعد از تو
پس از تو اشک یتیمانه جانگدازتر است
قسم به اشک غم بچههات بعد از تو
حسن لطفی
بوی حرم آمد و بیرق غم میکشیم
چشمِ ترِ خویش بر شانهی هم میکشیم
گرچه چهل سال است ظلم و ستم میکشیم
راه حسین است و ما باز علَم میکشیم
ماکه قسم خوردهایم پایِ قسم میکشیم
آی شهیدانِ عشق نوبت مهمانی است
عرش خدا تا بهشت غرقِ چراغانی است
منتظر یارِ ما پیرِ جمارانی اس
آنچه که مانده کنون راهِ سلیمانی است
دشمنِ این خاک را ما به عدم میکشیم
خواستهام از خدا تا که مُرادم دهد
مثل شهیدی که ماند عشق به یادم دهد
تا که پذیرد مرا تا که زیادم دهد
وای اگر رهبر حکم جهادم دهد
هرچه که مستکبر است زیر قدم میکشیم
یاد تورا بعد از این بین حرم میکنیم
یاد علمدار با مشک و عَلم میکنیم
یاد عمود و سر و دست قلم میکنیم
باش که این جمله را زود دودم میکنیم
بر روی نامِ ترامپ زود قلم میکشیم
علی اصغر الحیدری شاعر هندوستانی
شیر بیشهها بودی حضرت سلیمانی
رحمت خدا بودی حضرت سلیمانی
در مجاهدت ماندی پایدار و پابرجا
تو امید ما بودی حضرت سلیمانی
این بهشت دل گشته موج موج طوفانی
معدن دعا بودی حضرت سلیمانی
ای شهید پاینده مثل مهر تابنده
از جهان رها بودی حضرت سلیمانی
دل به یاد تو گریان دیدهام پر از باران
این سحر کجا بودی حضرت سلیمانی
مثل مالک اشتر یاور علی گشتی
پشت مرتضی بودی حضرت سلیمانی
در تاسی از قاسم پاره پاره تن گشتی
قاسم وفا بودی حضرت سلیمانی
جان جان جان بودی در کجا نهان بودی
جان کربلا بودی حضرت سلیمانی
سیدوحید حقانیان در ماتم شهادت رفیق عزیزش
ای عراق! از تو سخت دلگیرم
کرده داغ دلاوران، پیرم
دم به دم میکنی سیه پوشم
با خبرها که از تو میگیرم
هر طرفای عراق! با داغی
میزنی هر نفس به شمشیرم
هر طرف پاره تن زهراست
خسته از این غم نفس گیرم
باز هم اتفاقی افتاده؟
که بدین حد ز. جان خود سیرم؟
حالم این روزها دوباره بد است
مثل شیری اسیر زنجیرم
گله، بسیار دارم از تو
ولی نیست دیگر توان تقریرم
چیزی از درد خود نمیگویم
هست شاید سکوت، تقدیرم
گلهها را گذاشتم تا بعد
گرچه هر لحظه میزنی تیرم
با غم و گریهها رهایم کن
ای عراق! از تو سخت دلگیرم...
غلامرضا سازگار
ننگتان یک پیام قرآنی است
شاهدم سید خراسانی است
مورها ادخلوا مساکنکم
کشور ما پر از سلیمانی است
ولی الله کلامی زنجانی
فنا فیالله شد اما بقا دارد سلیمانی
مقام قدس در قُرب خدا دارد سلیمانی
شهید فی سبیل الله، عزیز جان روح الله
بلی در قلب حزب الله جا دارد سلیمانی
ز جان باید سلامش کرد اطاعت از امامش کرد
مرام عاشقی چون اولیا دارد سلیمانی
به رضوان کرد کاشانه به دنیا بود بیگانه
که میثاق وفا با آشنا دارد سلیمانی
بحق تسلیم مولا بود بلی سردار دلها بود
ارادت بر علی المرتضیا دارد سلیمانی
همای رحمت ایزد به اوج آسمان پر زد
خوش آوازه چو پرواز هما دارد سلیمانی
بُوَد آن کشتهی توحید همیشه زنده و جاوید
به گوش جان سرود دلربا دارد سلیمانی
سپاه قدس را فرمانده لایق، بلی عاشق
نشان باشکوه مرحبا دارد سلیمانی
عراق وشام از او ایمن نشد تسلیم اهریمن
پیام نور بر اهل وفا دارد سلیمانی
برادر استقامت پیشهی مردان حق باشد
که ثابت کرد شور کربلا دارد سلیمانی
سیدحمیدرضا برقعی
خط خون نقطه ی پایان سلیمانی نیست
بهراسید که این اولِ بسم اللّه است...
محمود ژولیده
ای پسندیده ی خدا، سردار
مالک اشتر ولا ، سردار
جز شهادت نبود لایق تو
ای براه ولی فدا، سردار
داغ تو خونجگر کند ما را
خون تو زنده تر کند ما را
تازه بیدار تر شدیم، آری
خونِ مظلوم اثر کند ما را
گر چه این قلب رهبرم خون شد
همتِ انتقام افزون شد
بلکه با خون حاج قاسم ها
فتنه های دگر دگرگون شد
ای بنازم به استقامتشان
میدمد لاله ها ز قامتشان
بخدا بر مشام جان آید
عطر پیروزی از قیامتشان
رهبر و مقتدایمان فرمود
نبرَد خصم زین جنایت سود
عزمها را کنید اینک جزم
که زمان فرج بیاید زود
رفت با خونِ مالکِ اشتر
اقتدارِ نظام، بالاتر
به ولایت قسم، اَلا قاسم
بی تو تنها نمانَد این رهبر
یارِ سردار کو به کو مهدی
کیست "مَن یَنتَظِر" ابو مهدی
به یقین لحظه ی شهادتشان
با تو گشتند روبرو مهدی!
حاج قاسم که کربلایی شد
آسمان نیز نینوایی شد
شهدا را گرفت در آغوش
که بسر دوره ی جدایی شد
ای علمدارِ جبهه ی اسلام
ای به وقتِ نیازها، اقدام
نزد زهرا به فاطمیه شدی
با علمدارِ کربلا اکرام
آنکه فرمانِ شامِ هجرت داد
نیمه ی شب، طلوعِ فجرت داد
ای امیرِ مدافعانِ حرم
موسم زینبیه اَجرت داد
ایکه معشوق، هم کلامت باد
جانِ ما نذر انتقامت باد
سرِ سردار و زانوی ارباب
سرِ آقایمان سلامت باد
ای دلت غرقِ حضرتِ معبود
عهد ما انتقام سیلی بود
رفتی اما به رجعتت برگرد
باز همراهِ مهدیِ موعود
میلاد عرفان پور
آن لحظه که جان می رود از دست، حسین!
دیدار تو آخرین امید است، حسین!
تا همت عشق است چرا منت مرگ؟!
باید به شهیدان تو پیوست، حسین!
پیمان طالبی
خبر بده به زمین، آسمان شهید شده ست
سیه بپوش که خورشیدمان شهید شده ست
به غنچه تسلیتی و به سرو تعزیتی
خبر رسیده ز باغ، ارغوان شهید شده ست
چقدر خاطره از بدر یا حنین و جمل
چقدر خاطره از نهروان شهید شده ست
چراغ روشن آن آشیانه کن خاموش
که آن قناری بی آشیان شهید شده ست
بگو رقیه بداند که برنخواهد گشت
بگو به زینب قامت کمان: شهید شده ست
به دوش ماست کنون بار ای گرانجانان!
که آن برنده بار گران شهید شده ست
علم ز دست علمدار ما نمیافتد
چقدر پیر شهید و جوان شهید شده ست
کجاست صور بشارت؟ بشیر را کشتند
سیه بپوش که ماه منیر را کشتند
خبر رسید که با کشتن کریم آنک
فقیر را و یتیم و اسیر را کشتند
نگاه کن به سندهای روشن تاریخ
که این قبیله صغیر و کبیر را کشتند
فغان که اهل سقیفه به پشت آن در باز
به قصد کشتن حیدر، غدیر را کشتند
همان مجاهد هر راه صعب و دور و دراز
همیشه حاضرِ هر دور و دیر را کشتند
یگانه مرد کویری! نواده کرمان!
به کشتن تو نه ما را! کویر را کشتند
قرار بود اگر راه گم شود، میشد
چقدر راهنمای دلیر را کشتند
مگر به دست حسن واقعه مرتب شد
ببین دو مرتبه قاسم فدای زینب شد
چنان که خون تو بر خاک ریخته هر سو
ز خون پیاله تو گوییا لبالب شد
خبر رسید که تقصیر گندم ری بود
شریح قاضی اگر فکر مال و منصب شد!
چه خون دمید به پیکر مرا؟ که میجوشد
چنان که آخر سر رشک هر مرکب شد
به صبح واقعه گفتم نبارمت ای مرد!
چنان به گریه نشستم غروب شد، شب شد
سرم فدای سر روی نی مقیمِ حسین
فدای آنکه فدایی راه زینب شد
به گریه مینگرم بر حیات بعد از تو
شهادت است برایم ممات بعد از تو
زکات خون مرا داده است شریانت
که فرق کرده برایم زکات بعد از تو
تفاوت است برای هر آدمی بینِ
حیات قبل از تو با حیات بعد از تو
بهل به مرگ به بستر بمیرد آنکس که
نکرده است به خون التفات بعد از تو
نمی رود دگر آب خوش از گلو پایین
اگر که باز شود هم فرات بعد از تو
قلم به خون من آغشته میشود زین پس
مگر که رنگ بگیرد دوات بعد از تو
الا که سوی خدا صبح جمعه پر زده ای!
نشسته ام به دعای سمات بعد از تو
پس از تو اشک یتیمانه جانگدازتر است
مجتبی صمدی
سردار آسمونی
سخته ندیدن تو
مونده زمین تو بُهتِ
این پر کشیدن تو
تو مُزدت و گرفتی
ما به غمت نشستیم
تا آخرین نفس با
عهدی که بستی هستیم
اُسطوره واسه مردم
هستی برا همیشه
سنگ از تو بود هراسون
بودی اگر چه شیشه
چشمات خروش خشم و
آئینه رو با هم داشت
حاج قاسم دلاور
لفظ شهید و کم داشت
آرامش از تو داره
تهران، دمشق و بغداد
رو هیچ ضریحی با تو
حتّی یه خط نیفتاد
یک روح سربلندی
توو سربه زیریهات بود
بعد فرج ، شهادت
بالاترین دعات بود
اسم تو رو می خونه
سو سوی هر ستاره
این خاکِ آریایی
مثل تو کم نداره
نزدیکه با صلابت
بر فتنه گر بتازیم
مِیدونی توی حیفا
با نام تو میسازیم
دشمن شبیه قطره س
اسم تو مثل دریاس
راهت ادامه داره
عکست تووقاب دلهاس
دست تو رو گرفتن
بردن به آسمونا
اون دستی که رو خاکا
اُفتاد شبیه سقا....
ناصر شهریاری
چگونه از تو بگوید کلام من سردار
تو بوده ای همه آرامش وطن سردار
شهادت تو مبارک ، خوشا به احوالت
رسیده ای تو به ارباب بی کفن سردار
حسن لطفی
اگرچه نوبت خون گریههای طولانیست
اگرچه کشور من در هوای بارانیست
قسم به خون تو ای سربدار قدسیِ ما
که این دیار پُر از قاسم سلیمانیست
قاسم نعمتی
مسیر رود خروشان به دامن دریاست
به خون خویش طپیدن سرورِ این دنیاست
بدون دست؛علمدار؛دیدنی تر شد
لباس سرخِ شهادت به قامتت زیباست
به روی دوش شهیدان تنت شب جمعه
کنارِ علقمه مهمانِ حضرت زهراست
ز فاو تا به حلب ؛زینبیه تا به عراق
حضور ِ سبز تو شانه به شانهٔ شهداست
سلام بر تنِ پاکِ تو و «ابومهدی»
که عاشقانه در آغوش سیدالشهداست
کسی که در پی الگو برای ایثار است
حیات تا به شهادت نتیجه اش اینجاست
زمان زندگی ات فاتحانه جنگیدی
شهادت تو سرآغاز مرگ آمریکاست
تقاص خون تو را صهیونیسم پس بدهد
به گور میبرد این آرزو «علی تنهاست»
نوشته روی عَلَم «قاسم سلیمانی»
به روی شانهٔ او پرچم علی بالاست
زکربلای چهار و شلمچه جا ماندی
ولی قرار تو بادوستان تو ؛دی ماست
کسی که فاطمیه جام وصل می نوشد
میانِ شعله اگر دست و پا زند ؛ گویاست_
_میانِ آن درودیوار مادرِ ماسوخت
میانِ آن در و دیوار محشری برپاست
به پیش چشم علی می زدند زهرا را
یگانه عصمت کبری به زیر دست وپاست
اگر که چادر مادر به کوچه خاکی شد
ظهور فاطمیه در غروب عاشوراست
سیدمحمد میرهاشمی
ای که شیطان و ابن شیطانی
نام ما را مبر به آسانی
اهل سر دادنیم ما، هستیم
لشکر سید خراسانی
ملتی از بسیجیان هستیم
مالک اشتران ایرانی
عاشقان، لشکر امام زمان
و سفیهان جنود سفیانی
قطعه قطعه شویم و خوش باشیم
رسم ما را مگر نمیدانی
مرگِ بستر برای ما ننگ است
بگذریم از جهان به آسانی
ما یکی نه، هزارها هستیم
کلنا قاسم سلیمانی
محسن ناصحی
به پیمانِ خود -اهل ایمان - عمل می کنند
به قولی که دادند - مردان - عمل می کنند
چه اندازه ما - سخت - از عشق دم می زنیم
شهیدان چه اندازه آسان عمل می کنند
چه باک از سر و تیغ و خنجر ، که در پای عهد
شهیدان نه با حرف با جان عمل می کنند
دم از جنگ می زد یهود و نفهمیده بود
که مردانِ مُلکِ سلیمان ، عمل می کنند
خوشا آن شهادت نصیبان که بعد از الست
بلیَ گفته اند و به پیمان عمل می کنند
خوشا آن شهادت نصیبان که بعد از غدیر
علی باورند و به قرآن عمل می کنند
چه سلمان چه بوذر چه مالک ، علی یاوران
چه آغاز باشد چه پایان ، عمل می کنند
عباس احمدی
باز هم موج های طوفان زاد
غیرت خلق را تکان دادند
تا به دریای معرفت برسیم
شهدا راه را نشان دادند
تسلیت واژه قشنگی نیست
گرچه او قهرمان ملت بود
او که چون مرغِ در قفس، عمری
در به در در پی شهادت بود
یا علی گفت و دل به دریا زد
چون شهادت کلید پرواز است
حاج قاسم دوباره ثابت کرد
درِ این باغ همچنان باز است
مرحبا ای شهید زنده ی عشق
پیش ارباب، روسپید شدی
تلخ بود این خبر، جدید نبود
سالها پیش تو شهید شدی!
موعد انتقام نزدیک است
تند بادیم و غیرتی شده ایم
دشمن از ما به وحشت افتاده
همگی بمب ساعتی شده ایم
نفیسه سادات موسوی
دستشان باز شد آلوده به خون، جانیها
بیدوام است ولی خنده شیطانیها
کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا
کم نبودند در این خاک سلیمانیها
جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شکفت
کی جهان دیده از این گونه فراوانیها؟
آرزو داشت به یاران شهیدش برسد
رفت پیوست به حاج احمد و طهرانیها
شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ
کم مباد از سرشان سایه نادانیها
برسانید به آنها که پشیمان نشوند
ثمری نیست در این دست پشیمانیها
غیرت است این که همه پیر و جوان میبندند
گره بر چکمه و سربند به پیشانیها
انتقامش به خدا از حججی سختتر است
وای از مشت گرهکرده ایرانیها!
راهی قدس شده لشکر آزادی قدس
این خبر را برسانید به سفیانیها