ماري كوري كاشف چيست را از سایت پست روزانه دریافت کنید.
ماری کوری
ماری کوری با نام کامل ماریا اسکودوسکا کوری (به لهستانی: Marie Skłodowska-Curie) یا ماریا سالومیا کوری که همچنین به نام مادام کوری نیز شناخته میشود، فیزیکدان و شیمیدان لهستانی-فرانسوی بود که از پیشگامان پژوهش در زمینه رادیواکتیویته است. او اولین زنی بود که موفق به کسب جایزه نوبل شد و همچنین اولین فردی بود که توانست موفق به کسب جایزه نوبل در دو زمینه مختلف علمی شود. ماری یکی از اعضای خانواده کوری بود که در مجموع موفق به کسب شش جایزه نوبل شدند. او همچنین اولین زنی بود که موفق به کسب کرسی استادی دانشگاه در دانشگاه پاریس شد و در سال ۱۹۹۵ تبدیل به اولین زنی شد که به پاس شایستگیها و دستاوردهایش در پانتئون دفن شد.[۴]
ماری کوری در ورشو، لهستان متولد شد، شهری که در آن زمان در پادشاهی لهستان قرار داشت که این پادشاهی خود بخشی از امپراتوری روسیه بود. او در دانشگاه فلایینگ که بهطور پنهانی در ورشو دایر بود، به تحصیل پرداخت. در سال ۱۸۹۱ و در سن ۲۴ سالگی او به همراه خواهر بزرگترش، برونیسواوا برای تحصیل به پاریس رفت، جایی که او موفق به کسب مدرک آموزش عالی و انجام تحقیقات علمی خود شد. ماری بههمراه همسرش، پیر کوری و فیزیکدانی بهنام هانری بکرل، موفق به کسب جایزه نوبل مشترک در فیزیک در سال ۱۹۰۳ شدند. پس از آن و در سال ۱۹۱۱ او موفق شد که یک بار دیگر جایزه نوبل را این بار در زمینه شیمی و بهتنهایی کسب کند.
توسعه نظریه رادیواکتیویته و ترویج اصطلاح رادیواکتیویته،[۵][۶] توسعه تکنیکهای خالصسازی ایزوتوپهای رادیواکتیو و کشف دو عنصر بهنامهای پولونیوم و رادیوم از جمله دستاوردهای اصلی او بهشمار میروند. تحت نظارت او، اولین مطالعات علمی انجام شده بر روی درمان تومورهای سرطانی با استفاده از ایزوتوپهای رادیواکتیو به انجام رسید. او موسسههای کوری را در پاریس و ورشو بنیان نهاد که امروزه به مراکز مهمی در تحقیقات پزشکی بهشمار میآیند. در طول جنگ جهانی اول، او پرتونگاری قابل حمل را توسعه داد تا با کمک آن امکان تصویربرداری اشعه ایکس در بیمارستانهای صحرایی دایر شده در مناطق جنگی مهیا شود.
بهعنوان یک شهروند فرانسه، ماری اسکودوسکا کوری دارای دو نام خانوادگی بود[۷] و از این طریق هیچگاه هویت لهستانی خود را از دست نداد. او به دخترانش زبان لهستانی را یاد داد و آنها را با خود به لهستان میبرد. او همچنین نام یکی از عناصری که کشف کرده بود را بر اساس نام کشور زادگاهش، پولونیوم (نام کشور لهستان در انگلیسی: Poland) نام نهاد. ماری کوری سرانجام بر اثر کمخونی آپلاستیک، ناشی از قرار گرفتن طولانی مدت در معرض رادیواکتیویته در طول سالها تحقیقاتش در این زمینه، بهخصوص در زمانی که در بیمارستانهای صحرایی در جنگ جهانی اول مشغول به کار بود، در سال ۱۹۳۴ و در سن ۶۶ سالگی در بیمارستانی در فرانسه درگذشت.[۸]
زندگینامه[ویرایش]
کودکی و نوجوانی[ویرایش]
ماریا اسکودوسکا بهعنوان پنجمین فرزند معلمهای شناختهای بهنامهای برونیسواوا اسکودوسکا[b] و وادیسواو اسکودوسکی[c] بود که در ۷ نوامبر ۱۸۶۷ در شهر ورشو در پادشاهی لهستان که خود بخشی از امپراتوری روسیه بود، متولد شد. خواهران بزرگتر او، زوفیا[d] (متولد ۱۸۶۲)، برونیسواوا (متولد ۱۸۶۳) و هلنا (متولد ۱۸۶۶) و تنها برادر او جوزف (متولد ۱۸۶۳) بود.[۹][۱۰]
خانواده ماری از هر دو طرف خاندان مادری و پدری، افرادی ورشکسته بودند که ثروت خود را طی اتفاقات مربوط قیام میهن پرستان لهستان در جریان باز پسگیری استقلال لهستان از دست داده بودند.[۱۱] این موجب شد که ماری و خواهرانش زندگی سختی را تجربه کنند.[۱۱] پدربزرگ پدری او، جوزف اسکودوسکا[e] مدیر دبستانی بود که زمانی بولسواس پروس نویسنده برجسته لهستانی در کودکی در آن درس خوانده بود.[۱۲][۱۳] پدر او وادیسواو اسکودوسکا، مدیر دو مدرسه راهنمایی[f] پسرانه و معلم ریاضی و فیزیک بود، زمینههایی که ماری نیز تمایل به ادامه تحصیل در آنها را داشت. پس از آنکه مقامات روسی دستورالعمل آزمایشگاهی را از مدارس لهستانی حذف کردند، وادیسواو وسایل و ادوات آزمایشگاهی مدرسه را با خود به خانه برد و در آنجا به آموزش دانش آموزان پرداخت.[۹] او سرانجام توسط سرپرستان روسی بهخاطر ترویج عقاید میهنپرستانه اخراج و مجبور شد به مناصب با درآمد کمتر روی آورد. وضعیت بد خانوادگی و کاهش درآمد مادر، موجب شد که آنها مجبور شوند با تبدیل کردن منزل خود به اقامتگاهی برای پسران، کسری مخارج خود را جبران کنند.[۹] برونیسواوا، مادر ماری، مسئولیت اداره یک مدرسه شبانهروزی معروف دخترانه را بهعهده داشت اما پس از تولد ماری، از سمتش استعفا داد.[۹] او در سال ۱۸۷۸ و در زمانی که ماری تنها ۱۰ سال داشت، بر اثر بیماری سل درگذشت.[۹] کمتر از سه سال بعد، زوفیا بزرگترین خواهر او نیز بر اثر تیفوس درگذشت.[۹] پدر ماری یک خداناباور بود با اینحال مادرش یک کاتولیک معتقد بود.[۱۴] مرگ مادر ماری و خواهرش منجر شد که ماری دست از اعتقادش به مذهب کاتولیک بردارد و به یک ندانمگرا تبدیل شود.[۲]
زمانی که او تنها ۱۰ ساله بود، ماری شروع به رفتن به مدرسه شبانهروزی و دخترانه سیکورسکا[g] کرد. او تحصیلاتش را در واحد دختران ادامه داد و در ۱۲ ژوئن ۱۸۸۳ با مدال طلا از این مدرسه فارغالتحصیل شد.[۱۵] در این زمان او از لحاظ روحی وضع مناسبی نداشت که احتمالاً علت آن افسردگی بود.[۹] او سال پیش رو را در حومه شهر در کنار اقوام پدرش گذارند و سال بعد را نیز به همراه پدرش در ورشو سپری کرد، جایی که در آن به تدریس مشغول بود.[۱۵] ماری بهخاطر جنسیت و زن بودنش، نمیتوانست در یک مؤسسه آموزش عالی ثبت نام کند و به همین علت او به همراه خواهرش برونیسواوا (که با مادر ماری همنام بود)، بهصورت پنهانی وارد دانشگاه فلایینگ که دانشگاهی مخفی و پنهانی در لهستان و برای آموزش زنان بود، شدند.[۱۵][۹]
ماری با خواهرش برونیسواوا توافق کرد که او مخارج تحصیل خواهرش را در زمان تحصیل در رشته پزشکی پاریس پرداخت خواهد کرد بهشرطی که برونیسواوا نیز اقدام مشابهی را در دو سال بعد از آن در مقابل برای ماری انجام دهد.[۱۵][۱۶] در راستای عمل به چنین توافقی، بهعنوان معلم خصوصی، تدریس را شروع کرد، ابتدا بهعنوان معلم خانگی در ورشو و سپس بهمدت دو سال بهعنوان معلم خصوصی در یک خانواده ثروتمند از خویشاوندان پدرش، بهنام زوراسکیس[h] در شهر شوشوکی[i] تدریس کرد.[۱۵][۱۶]
در زمانی که مشغول کار بهعنوان معلم خصوصی در خانواده زوراسکیس بود او علاقهمند به پسر این خانواده شد که نامش کازیمیرز زوراسکیس[j] بود و بعداً به ریاضیدان بزرگی تبدیل شد.[۱۶] خانواده کازیمیر مخالف ازدواج پسرشان با دختری از خانوادهای ورشکسته بودند و کازیمیر نتوانست با آنها مخالفت کند.[۱۶] قطع ارتباط ماری با خانواده کازیمیر برای هر دو طرف غمانگیز بود. کازیمیرز مدتی بعد، موفق به اخذ مدرک دکتری شد و حرفه خود را بهعنوان یک ریاضیدان شروع کرد. او به مرتبه استادی دانشگاه یاگیلونیا و پس از آن به ریاست دانشگاه نیز رسید.[۱۱][۱۷]
در آغاز سال ۱۸۹۰، برونیسواوا که چند ماه قبل با یک پزشک و فعال سیاسی لهستانی به نام کازیمیرز دوسکی[k] ازدواج کرده بود، از ماری دعوت کرد که در پاریس به آنها ملحق شود. ماری دعوت را نپذیرفت، چراکه او از تأمین شهریه دانشگاه ناتوان بود و حداقل یک و نیم سال زمان نیاز داشت تا بتواند پول لازم را تهیه کند.[۱۵] او به شغل معلمی خود تا سال ۱۸۹۱ ادامه داد. پس از اتمام مطالعاتش در دانشگاه فلایینگ، بهمدت دو سال (۱۸۹۰ و ۱۸۹۱) شروع به انجام تحقیقات علمی در موزه صنعت و کشاورزی[l] واقع در نزدیکی شهر قدیمی ورشو کرد.[۱۵][۹][۱۶] آزمایشگاه توسط جوزف بوگوسکی[m] اداره میشد که در دانشگاه سن پترزبورگ دستیار دیمیتری مندلیف بود.[۱۵][۱۶][۱۸]
زندگی در پاریس[ویرایش]
در اواخر ۱۸۹۱، ماری لهستان را به مقصد فرانسه ترک کرد.[۱۹] در فرانسه او با نام ماری شناخته میشود و بههمین جهت در ادامه زندگی و حتی بعد از مرگش نیز از او بیشتر با نام ماری یاد میشود. در پاریس ماری بهصورت موقت در کنار خواهر و شوهر خواهرش زندگی کرد تا اینکه برای مطالعه فیزیک، شیمی و ریاضیات در دانشگاه پاریس در سال ۱۸۹۱ ثبت نام کرد و پس از آن اتاقی زیرشیروانی را در نزدیکی دانشگاه برای خودش اجاره کرد.[۲۰][۲۱] او سعی کرد با شرایط بسیار بد اقتصادی که داشت مدارا کند و تحصیلش را رها نکند، بهطوری که در زمستان از شدت سرما مجبور بود چندین لباس بر روی هم بپوشد تا گرم شود. او گاهی طوری در مطالعاتش غرق میشد که فراموش میکرد غذا بخورد.[۲۱]
ماری در طول روز درس میخواند و در عصرها به تدریس میپرداخت تا به زحمت بتواند هزینههایش را تأمین کند. در سال ۱۸۹۳، او موفق به اخذ مدرک در رشته فیزیک شد و شروع به کار در آزمایشگاه صنعتی گابریل لیپمن کرد. در همین زمان، او تحصیلش در دانشگاه پاریس را با استفاده از کمک هزینهای که گرفته بود، ادامه داد و موفق به اخذ مدرک دوم در سال ۱۸۹۴ شد.[۱۵][۲۱][الف]
او فعالیت کاری خود را در پاریس و با تحقیق بر روی خواص مغناطیسی فولادهای مختلف شروع کرد که توسط انجمن مشوق صنعت ملی[p] سفارش داده شده بود.[۲۱] در همان سال بود که پیر کوری وارد زندگی ماری اسکودوسکا شد و این علاقه هردو به علوم طبیعی بود که موجب نزدیک شدن این دو به یکدیگر شد.[۲۲] پیر کوری یک معلم فیزیک در مؤسسه آموزش عالی شیمی و فیزیک صنعتی شهر پاریس بود.[۱۵] آنها توسط فیزیکدان لهستانی جوزف ویروز-کوالسکی[q] به یکدیگر معرفی شدند. کوالسکی میدانست که ماری بهدنبال فضای آزمایشگاهی بزرگتری است و چون تصور میکرد که پیر کوری به چنین چیزی دسترسی دارد، این دو را با یکدیگر آشنا کرد.[۱۵][۲۱] در واقع، اگرچه پیر کوری آزمایشگاه بزرگی نداشت، با اینحال او میتوانست برای ماری اسکودوسکا فضایی فراهم کند تا او تحقیقاتش را آغاز کند.[۲۱]
شور دوجانبه موجود در ماری و پیر برای علم، موجب نزدیک بیشتر آنها شد و آنها کمکم به یکدیگر علاقهمند شدند.[۱۵][۲۱] سرانجام، پیر کوری از ماری درخواست ازدواج کرد اما در مرتبه اول ماری آن را نپذیرفت چراکه او هنوز قصد داشت به کشور خودش یعنی لهستان بازگردد. با اینحال، پیر کوری به او گفت که حاضر است همراه به لهستان برود، حتی اگر مجبور شود برای امرار معاش در لهستان، تنها زبان فرانسوی درس بدهد. در همینحال، برای تعطیلات تابستان سال ۱۸۹۴، ماری به ورشو بازگشت، جایی که او توانست خانواده خود را ملاقات کند.[۲۱] اگرچه او در این خیالات به سر میبرد که میتواند در زمینه علمی مورد علاقهاش در لهستان مشغول به فعالیت شود با اینحال درخواست او برای کار در دانشگاه یاگیلونیا، صرفاً برای این او یک زن بود، رد شد.[۱۱] پیر کوری برای او نامهای نوشت و ماری را متقاعد کرد که برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به پاریس بازگردد.[۲۱] با اصرار ماری، پیر تحقیقات خود را در زمینه مغناطیس ادامه داد و در ۱۸۹۵ موفق به کسب مدرک دکتری شد. او در ادامه موفق به کسب کرسی استادی در دانشگاه شد.[۲۱] یکی از طعنههایی که امروزه به پیر زده میشود با این مضمون است که ماری اسکودوسکا بزرگترین کشف پیر کوری بودهاست.[۱۱] در ۲۶ ژوئیه ۱۸۹۵، پیر و ماری با یکدیگر در شهر سو ازدواج کردند.[۲۳] آنها هیچکدام به برگزاری مراسم ازدواج مذهبی اعتقاد نداشتند[۱۵][۲۱] و ماری برخلاف رسم متداول پوشیدن لباس سفید توسط عروس، از لباسی با رنگ آبی تیره استفاده کرد، لباسی که میتوانست تا سالها از آن بهعنوان روپوش آزمایشگاه استفاده کند.[۲۱] آنها دو زمان فراغت را با یکدیگر سپری میکردند، سفرهای طولانی با دوچرخه و دیگری سفرهای به خارج از کشور که این حتی موجب نزدیکی بیشتر این دو نیز شد. ماری در وجود پیر، عشقی تاره یافته بود، یک شریک، یک همکار علمی که میتوانست به او تکیه کند.[۱۱]
کشف عناصر شیمیایی[ویرایش]
در سال ۱۸۹۵، ویلهلم رونتگن موفق به کشف اشعه ایکس شد، با اینحال سازوکاری که در پس نحوه ایجاد آن بود، بهصورت کامل شناخته نشد.[۲۴] در سال ۱۸۹۶، هانری بکرل کشف کرد که اورانیوم از خود پرتوهایی ساطع میکند که از لحاظ قدرت نفوذ شبیه اشعه ایکس هستند.[۲۴] او نشان داد که این تابش، برخلاف فسفرسانس، به منبع خارجی انرژی وابسته نیست و بهنظر میرسد که بهصورت خودبخود از اورانیوم منتشر میشود. ماری کوری که تحت تأثیر این دو کشف قرار داشت، تصمیم گرفت تا آنجا که از لحاظ تحقیقاتی میسر است، اشعه ساطع شده از اورانیوم را بهعنوان یک رساله تحقیقاتی مورد بررسی قرار دهد.[۱۵][۲۴]
او از روش نوآورانهای برای بررسی نمونههای مورد نظر استفاده کرد. ۱۵ سال بعد، همسر او، پیر کوری و برادرش موفق به توسعه نوعی الکترومتر شدند، ابزاری حساس برای سنجش میزان بار الکتریکی.[۲۴] ماری با استفاده از الکترومتری که همسرش ساخته بود موفق شد که به این کشف نایل شود که پرتوهای ساطع شده از اورانیوم موجب میشوند که هوای اطراف نمونه رسانای جریان الکتریسته شود. با کمک این روش، اولین نتیجهای که بهدستآورد این بود که متوجه شد فعالیت یک ترکیب حاوی اورانیوم، به میزان خلوص اورانیوم آن بستگی دارد.[۲۴] او فرض کرد که تابش حاصل از برهمکنش برخی از مولکولهای موجود در نمونه نیست و ناشی از خود اتمها است.[۲۴] این فرضیه قدمی مهم در ابطال این فرضیه بود که اتمها نامرئی هستند.[۲۴][۲۵]
در سال ۱۸۹۷، دختر او، ایرن متولد شد. برای حمایت از خانواده، ماری تدریس در دانشگاه مدرسه عالی نرمال را بهعهده گرفت.[۱۹] او فاقد یک آزمایشگاه اختصاصی بود و مجبور بود که اغلب تحقیقات خود را در یک انبار تغییر کاربری داده شده در نزدیکی دانشگاه انجام دهد.[۱۹] این انبار که قبلاً از آن بهعنوان اتاق تشریح برای دانشجویان پزشکی استفاده میشد، فاقد تهویه مناسب بود و حتی در مقابل آب نیز نفوذناپذیر نبود.[۲۶] در آن زمان، ماری و دیگران از مضرات قرار داشتن در معرض امواج رادیواکتیو ناآگاه بودند و همین باعث میشد که آنها بدون پوشش مناسب با مواد رادیواکتیو در تماس باشند. دانشگاه مدرسه عالی نرمال تحقیقات ماری را از لحاظ مالی حمایت نمیکرد اما ماری توانست کمکهزینههایی از طرف شرکتهای ریختهگری و استخراج معدنی و همچنین سایر سازمانهای دولتی و غیردولتی دریافت کند.[۱۹][۲۶][۲۷]
مطالعات سیستماتیک ماری بر روی دو کانی معدنی اورانینیت و توربرنیت بود.[۲۶] او با کمک الکترومتر نشان داد که اورانینیت چهار برابر خود اورانیوم دارای فعالیت رادیواکتیو است و این مقدار برای توربرنیت است. او بر اساس این نتایج، نتیجه گرفت که که اگر نتایج قبلی در مورد رابطه میان مقدار اورانیوم و میزان فعالیت آن صحیح باشد، در نتیجه این کانی معدنی باید دارای مقادیر کمی از ماده دیگری باشند که در مقایسه با اورانیوم، بهمراتب فعالیت بیشتری دارد.[۲۶][۲۸] ماری جستجوی هدفمند خود را برای یافتن ماده جدید دارای تابشی رادیو اکتیو آغاز کرد و سرانجام در سال ۱۸۹۸ موفق به کشف عنصری رادیواکتیو شد که امروزه آن را با نام توریوم میشناسیم.[۲۴] پیر کوری بهصورت عمیقی تحت تأثیر کشفیات ماری قرار گرفت و این تأثیر و شیفتگی بهجایی رسید که در اواسط سال ۱۸۹۸، پیر تصمیم گرفت کارش در زمینه بلورها را رها کند و به ماری بپیوندد.[۱۹][۲۶]
ماری از اهمیت فوقالعاده زیاد این کشف آگاه بود و لزوم انتشار هرچه سریعتر آن آگاه بود و بنابراین این موضوع در را اولویت کاری خود قرار داد. اهمیت چاپ سریع این کشف از آنجا بر ماری آشکار بود که به یاد داشت اگر هانری بکرل تنها چند روز در ارائه اکتشافش در مورد رادیواکتیویته به فرهنگستان علوم فرانسه تعلل میکرد، اعتبار آن اکتشاف مهم (و حتی جایزه نوبل مربوط به آن) به سیلوانوس تامپسون تعلق میگرفت. با آگاهی از این، او با نوشتن مقالهای به شرح مختصری از کارش پرداخت و آن را در ۱۲ آوریل سال ۱۸۹۸ با کمک استاد سابقش گابریل لیپمن، به فرهنگستان ارائه کرد.[۲۹] با اینحال، اگرچه هانری با چاپ سریعتر مقالهاش در باب رادیواکتیویته موفق به شکست دادن تامپسون در این زمینه شد، اما ماری کوری موفق به این مهم و نشان دادن این که توریم مانند اورانیوم، دارای تابش امواج رادیواکتیو است، نشد، چرا که گرهارد کارل اشمیت، شیمیدان آلمانی دو ماه زودتر مقاله خود در این زمینه را در برلین منتشر کرده بود.[۳۰]
در آن زمان هیچکسی در دنیای فیزیک متوجه نشد که ماری در مقالهای که منتشر کرد به چه حقیقتی اشاره کردهاست، حقیقتی که نشان میداد فعالیت اورانینیت و توربرنیت چه مقدار بیشتر از خود اورانیوم است. این حقیقت یک دستاورد فوقالعاده بود، چراکه منجر به این باور شد که این کانیها حاوی عنصری هستند که فعالیت بیشتری در مقایسه با خود اورانیوم هستند. او بعداً بهیاد میآورد که در آن زمان او چقدر شور و اشتیاق داشت که این فرضیه را در سریعترین زمان ممکن به اثبات برساند.[۳۰] در ۱۴ آوریل ۱۸۹۸، کوری بهصورت خوشبینانهای، ۱۰۰ گرم از نمونه اورانینیت را توزین کرد و سپس با کمک هاون آن را سایید. در آن زمان آنها نمیدانستند، آن چیزی که به دنبال آن هستند، آنقدر میزانش اندک است که برای رسیدن به مقدار اندکی از آن به چندین تن سنگ معدن نیاز است.[۳۰]
در ژوئیه ۱۸۹۸، کوری و همسرش مقالهای مشترک به چاپ رساندند که از وجود عنصری به نام پولونیوم حکایت داشت، نامی که به افتخار زادگاه ماری انتخاب شده بود.[۱۵] در ۲۶ دسامبر ۱۸۹۸، کوریها از وجود عنصر دیگری پرده برداشتند که نامش را رادیم نهاده بودند که این نام برگرفته از واژهای لاتین برای اشعه[s] بود.[۱۹][۲۶][۳۲] علاوهبر این، کوریها در مسیر تحقیقاتشان، واژه رادیواکتیویته را برای اولین بار بهکار بردند و آن را ترویج کردند.[۱۵]
کوریها برای این که دستاوردهایشان بدون هیچ شک و شبهای به اثبات برسانند، تلاش کردند که عنصرهای پولونیوم و رادیوم را بهصورت خالص تهیه کنند.[۲۶] اورانینیت یک کانی پیچیدهاست که جداسازی شیمیایی اجزای آن کاری بسیار طاقت فرسا است. کشف پولونیوم نسبتاً راحتتر بود، چراکه از این عنصر از لحاظ شیمیایی مشابه عنصر بیسموت بود و پولونیوم تنها عنصر بیسموت مانند موجود در سنگهای معدن مورد بررسی بود.[۲۶] با اینحال، رادیوم داستان متفاوتی داشت و خالص سازی آن دشوارتر بود. این عنصر بیشتر شبیه باریوم بود و سنگ معدن اورانینیت حاوی هردو بود. تا سال ۱۸۹۸۹، موفق به تهیه مقادیر بسیار ناچیزی از رادیوم شدند، با اینحال تهیه رایوم خالص و عدم آغشته به باریوم دست نیافتنی بهنظر میرسید.[۳۳] کوریها روشی بسیار طاقت فرسا و دشوار برای جداسازی رادیوم با کمک روشهای مختلف تبلور مجدد بهکار گرفتند. سرانجام و در سال ۱۹۰۲، آنها موفق شدند که از یک تن سنگ معدن اورانینیت به حدود ۰/۱ گرم رادیوم کلرید برسند. ماری در سال ۱۹۱۰ موفق شد که رادیوم خالص فلزی را تهیه کند.[۲۶][۳۴] با اینحال، او هرگز موفق به خالصسازی و جداسازی عنصر پولونیوم که دارای نیمهعمری برابر ۱۳۸ روز بود، نشد.[۲۶]
بین سالهای ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۲، کوریها بیش از ۳۲ مقاله مشترک یا انفرادی که از جمله آنها مقالهای بود که به این موضوع میپرداخت که قرار گرفتن در معرض رادیوم موجب میشود سلولهای سرطانی زودتر از سلولهای معمولی کشته شوند.[۳۵]
در سال ۱۹۰۰، ماری کوری به اولین زن عضو دانشکده در دانشگاه مدرسه عالی نرمال تبدیل شد و همسرش نیز به عضویت دانشگاه پاریس درآمد.[۳۶][۳۷] در ۱۹۰۲، بهخاطر مرگ پدرش به لهستان سفر کرد.[۱۹]
در سال ۱۹۰۳، با کمک گابریل لیپمن بهعنوان استاد راهنما، ماری کوری موفق به اخذ مدرک دکتری خود از دانشگاه پاریس شد.[۱۹][۳۸] در آن سال، ماری همسرش برای ایراد سخنرانی در مورد رادیواکتیویته به مؤسسه سلطنتی دعوت شده بودند، اما به این خاطر که او یک زن بود، از سخنرانی او جلوگیری شد و پیر بهتنهایی به سخنرانی در این زمینه پرداخت.[۳۹] در همین زمان، صنعت جدیدی بر پایه رادیوم شروع بهکار کرد.[۳۶] کوریها کشف خود را ثبت اختراع نکردند و تنها سود اندکی از این تجارت پرسودی که تازه به راه افتاده بود، کسب کردند.[۲۶][۳۶]
جوائز نوبل[ویرایش]
در دسامبر ۱۹۰۳، فرهنگستان پادشاهی علوم سوئد جایزه نوبل فیزیک را « «به پاس خدمات ارزنده در تحقیقات در زمینه رادیواکتیویته که توسط پروفسور هانری بکرل کشف شد» بهصورت مشترک به ماری کوری، پیر کوری و هانری بکرل اعطا کرد.[۱۹] در ابتدا، کمیته انتخاب برندگان جایزه نوبل، تصمیم گرفته بود که جایزه نوبل تنها به پیر کوری و هانری بکرل تعلق بگیرد، با اینحال، یکی از اعضای کمیته با نام ماگنوس گوستا میتاگ-لفلر[t] که ریاضیدان و مدافع حقوق زنان دانشمند بود، پیر کوری را از موضوع آگاه کرد و با شکایتی که پیر در این زمینه انجام داد نهایتاً مقرر شد که نام ماری کوری نیز در بین برندگان جایزه اضافه شود.[۴۰] ماری کوری با دریافت این جایزه نوبل به اولین زن در تاریخ علم تبدیل شد که موفق به کسب جایزه نوبل شد.[۱۹]
ماری و همسرش برای گرفتن جایزه نوبل به استکهلم نرفتند که این موضوع چند علت داشت؛ مشغله زیاد آنها در انجام تحقیقات، عدم تمایل پیر به حضور در مراسم عمومی و مورد بعدی این بود که پیر احساس بیماری میکرد.[۳۹][۴۰] باتوجه به اینکه مراسم نوبل به دو سخنران نیاز داشت، ماری در نهایت پذیرفت که در سال ۱۹۰۵ به سوئد سفر کند.[۴۰] جایزه نقدی اعطا شده موجب شد که کوریها بتوانند اولین دستیار آزمایشگاه خود را استخدام کنند.[۴۰] پس از اعطای جایزه نوبل به کوریها، دانشگاه جنو به پیر کوری پیشنهاد کار داد و دانشگاه پاریس نیز او را به سمت استادی ارتقا داد و به او کرسی فیزیک اعطا کرد. با تمام این اوصاف کوریها هنوز فاقد یک آزمایشگاه مناسب بودند.[۱۹][۳۶][۳۷] بعد از اعتراض پیر کوری به این وضع، دانشگاه پاریس با خواسته او موافقت کرد و برای آنها آزمایشگاه جدیدی تأسیس کرد، آزمایشگاهی که کار آمادهسازی آن تا سال ۱۹۰۶ طول کشید.[۴۰]
در دسامبر ۱۹۰۴، دومین فرزند ماری کوری بهنام ایو کوری متولد شد.[۴۰] ماری یک معلم خصوصی استخدام کرد تا به دخترانش زبان لهستانی را آموزش دهد.[۴۲]
در ۱۹ آوریل ۱۹۰۶، پیر کوری بر اثر تصادف در خیابان کشته شد. او در زیر باران شدید مشغول عبور از خیابان رو دافین[u] بود که با یک درشکه برخورد کرد که عبور درشکه از روی سر پیر، موجب شکسته شدن جمجمه و مرگ او شد.[۱۹][۴۳] این حادثه برای ماری بسیار سهمگین بود، بهطوری که او را دچار بحران عاطفی کرد.[۴۴] در ۱۳ مه ۱۹۰۶، دپارتمان فیزیک دانشگاه پاریس تصمیم گرفت تا کرسی استادی فیزیک متعلق به پیر کوری را به ماری اعطا کند. ماری آن را پذیرفت، به این امید که با ساخت یک آزمایشگاه بسیار پیشرفته، بتواند یاد همسرش را گرامی بدارد.[۴۴][۴۵] او اولین زنی بود که موفق شد در دانشگاه پاریس به سمت استادی برسد.[۱۹]
اگرچه تلاش ماری کوری برای ساخت آزمایشگاهی جدید در دانشگاه پاریس به پایان نرسید، با اینحال، چند سال بعد او به سمت ریاست مؤسسه رادیوم[v] رسید که امروز با نام مؤسسه کوری[w] شناخته میشود، آزمایشگاهی برای مطالعه رادیواکتیویته که توسط انستیتو پاستور و دانشگاه پاریس برای او ساخته شده بود.[۴۵] ایده ساخت چنین آزمایشگاهی به سال ۱۹۰۹ بازمیگردد، زمانی که پیر پاول امیل روکس، مدیر انستیتو پاستور، از دیدن این که دانشگاه پاریس فضای مناسبی برای ماری فراهم نمیکند، دلسرد شد و به ماری پیشنهاد کرد که انستیتو پاستور بیاید.[۱۹][۴۶] تنها زمانی که ماری تهدید به ترک دانشگاه پاریس کرد، دانشگاه سرانجام موافق خود را برای احداث آزمایشگاه مشترکی با انیستیتو پاستور برای کوری اعلام کرد.[۴۶]
در سال ۱۹۱۰، کوری موفق به خالص سازی رادیوم شد و علاوهبر این استانداردی بینالمللی را برای تابش رادیواکتیو تعریف کرد که سرانجام به احترام او و همسرش کوری نامیده شد.[۴۵] با این وجود، در ۱۹۱۱، فرهنگستان علوم فرانسه بهخاطر یک[۱۹] یا دو رای کمتر،[۴۷] از انتخاب او بهعنوان عضو فرهنگستان جلوگیری کرد. فردی که بهجای ماری انتخاب شد، مخترعی به نام ادوار برانلی بود که به گولیلمو مارکونیدر اختراع تلگراف بیسیم کمک کرده بود.[۴۸] بیش از نیم قرن طول کشید تا بالاخره یک زن بتواند در سال ۱۹۶۲ به عضویت فرهنگستان علوم فرانسه درآید و او کسی نبود جز مارگریت پری که از دانشجویان دکتری ماری کوری و کاشف عنصر فرانسیوم بود.
با وجود اینکه کوریها دانشمندان شناخته شدهای در فرانسه بودند، با اینحال نگرش عمومی نسبت به آنها حاوی نوعی بیگانههراسی بود، مشابه آنچه بود که منجر به ماجرای دریفوس شد و در همین راستا غالباً ماری کوری را یهودی میپنداشتند.[۱۹][۴۷] در طول انتخابات فرهنگستان علوم فرانسه او توسط مطبوعات جناح راست بهعنوان یکی خارجی و خداناباور معرفی شد.[۴۷] دختر او بعداً به انتقاد از دو رویی مطبوعات فرانسوی در ترسیم تصویری غلط از مادرش پرداخت و بیان کرد که آنها وقتی ماری کوری بهعنوان نامزد مدال افتخار فرانسه شد، با او مانند یک فرد خارجی بیارزش برخورد کردند، اما زمانی که جوائز معتبر خارجی مانند جایزه نوبل را کسب کرد، از او بهعنوان قهرمان ملی یاد کردند.[۱۹]
در سال ۱۹۱۱، مشخص شد که ماری کوری با فیزیکدانی به نام پل لانژون که از شاگردان پیر کوری بود، رابطه عاشقانه طولانی مدت داشتهاست.[۴۹] لانژون مردی متأهل بود که نسبت به همسرش دچار دلسردی شده بود.[۴۷] برملا شدن این موضوع موجب شد رقبای آکادمیک ماری، در مطبوعات علیه او بنویسند. ماری کوری که در میانه دهه ۴۰ سالگی خود بهسر میبرد، پنج سال بزرگتر از لانژون بود و در روزنامهها از او بهعنوان یک یهودی خانه خراب کن خارجی[x] یاد میشد.[۵۰] موقعی که این موضوع افشا شد، او در کنفرانسی در بلژیک بهسر میبرد و زمانی که به فرانسه برگشت، با دستهای از افراد عصبانی در جلوی خانهاش روبرو شد، بهطوری که او مجبور شد برای حفاظت از خود و خانوادهاش، بههمراه دخترش به خانه دوستش، کمیل ماربو[y] رفت.[۴۷]
شهرت بینالمللی ماری کوری بهخاطر دستآوردهایش، روزافزون بود و این اعتبار بهقدری افزایش یافت که فرهنگستان پادشاهی علوم سوئد توانست بر مخالفین اعطای دومین جایزه نوبل به ماری کوری بهخاطر ماجرای لانژون، غلبه کند و در سال ۱۹۱۱، دومین جایزه نوبل را اینبار در زمینه شیمی به او اعطا کند.[۱۱] این جایزه «به پاس خدمات او در زمینه توسعه شیمی از طریق کشف عناصر رادیوم و پولونیوم با خالصسازی رادیم و مطالعه ماهیت و ترکیبات این عنصر فوقالعاده» به او تعلق گرفت.[۵۱] او اولین فرد در تاریخ علم است که موفق به کسب دو جایزه نوبل شدهاست و در کنار لینوس پاولینگ (برنده جایزه نوبل شیمی و صلح) تنها کسانی هستند که در دو زمینه مختلف موفق به کسب این جایزه شدند. جایزه نوبل دوم، موجب شد که ماری کوری بتواند دولت فرانسه متقاعد کند که به مؤسسه رادیوم کمک کند، موسسهای که در سال ۱۹۱۴ ساخته شد و به تحقیقات در زمینه شیمی، فیزیک و پزشکی مربوط بود.[۴۶] یک ماه پس از کسب جایزه نوبل شیمی در سال ۱۹۱۱، ماری دچار افسردگی و بیماری کلیه شد و بههمین خاطر در بیمارستان بستری شد. تقریباً در تمام سال ۱۹۱۲، او از حضور در اجتماع خودداری کرد، با اینحال کمی از اوقاتش را در انگلستان و در کنار دوست فیزیکدانش هرتا مارکس آیرتون گذارند. او در ماه دسامبر و بعد از یک وقفه ۱۴ ماهه، به آزمایشگاه خود بازگشت.[۵۱]
در سال ۱۹۱۲، جامعه علمی ورشو[z] به او پیشنهاد ریاست یک آزمایشگاه جدید در ورشو را داد اما او نپذیرفت و بهجای آن روی توسعه مؤسسه رادیوم تمرکز کرد تا اینکه در سال ۱۹۱۴ توسعه آن به پایان رسید.[۴۶][۵۱] او در سال ۱۹۱۴ بهعنوان رئیس آزمایشگاه کوری مؤسسه رادیوم در دانشگاه پاریس انتخاب شد.[۵۲] توسعه فعالیتهای مؤسسه با شروع جنگ جهانی اول با وقفه روبرو شد و شرایط بهصورتی پیش رفت که اغلب محققین به ارتش فرانسه فراخوانده شدند. شروع مجدد کامل فعالیتهای مؤسسه از ۱۹۱۹ از سرگرفته شد.[۴۶][۵۱][۵۳]
جنگ جهانی اول[ویرایش]
در طول جنگ جهانی اول، ماری کوری متوجه شد که بهتر است عمل جراحی بر روی سربازان زخمی در اسرع وقت انجام شود.[۵۴] او متوجه شد که وجود یک مرکز تصویربرداری پرتو ایکس در خط مقدم جبهه جنگ برای جراحان ضروری است.[۵۳] بعد از انجام بررسی و انجام مطالعات مختصر در مورد رادیولوژی، آناتومی بدن و مکانیک خودرو، او شروع به خرید وسایل و تجهیزات مربوط به پرتو ایکس و ژنراتورهای کمکی کرد و در ادامه واحدهایی برای تصویر برداری پرتو ایکس سیار را توسعه داد که نزد بقیه با عنوان کوریهای کوچک[aa] شناخته میشدند.[۵۳]
او به ریاست سرویس رادیولوژی در صلیب سرخ برگزیده شد و پس از آن اولین مرکز رادیولوژی نظامی را در فرانسه تأسیس کرد که فعالیت این مرکز از اواخر سال ۱۹۱۴ آغاز شد.[۵۳] ماری با کمک یک پزشک نظامی و ایرن، دختر ۱۷ ساله خود، مدیریت نصب ۲۰ دستگاه رادیولوژی سیار و ۲۰ واحد رادیولوژی در بیمارستانهای صحرایی را در سال اول بهعهده داشت. بعداً او مسئولیت آموزش زنان بهعنوان کمکرسان را بهعهده گرفت.[۵۵]
در سال ۱۹۱۵، کوری سوزنی توخالی حاوی تابش رادیوم تهیه کرد که گازی بیرنگ و رادیواکتیو توسط رادیم منتشر میکرد که بعداً رادون نام گرفت و برای ضدعفونی کردن بافتهای عفونی مورد استفاده قرار میگرفت. او رادیوم مورد نیاز برای این کار را از یک گرم ذخیره رادیوم که خودش تهیه کرده بود، تأمین میکرد.[۵۵] تخمین زده میشود که بیش از ۱ میلیون سرباز زخمی در واحدهای پرتو ایکس، مداوا شدهاند.[۲][۴۶] در حالی که ماری مشغول کار در رسیدگی به سربازان زخمی در واحدهای پرتو ایکس بود، همچنان دست از پژوهشهای علمی خود برنداشت و در همین حین تحقیقات خود را هرچند با کندی، ادامه داد. با وجود زحمات و خدمات فراوان ماری کوری به فرانسه در طول جنگ جهانی اول، او هیچگاه بهصورت رسمی از جانب دولت فرانسه مورد تقدیر قرار نگرفت.[۵۳]
همچنین، بلافاصله پس از شروع جنگ جهانی اول، او تلاش کرد تا مدال طلای نوبل خود را برای کمک به دولت اعطا کند که بانک مرکزی فرانسه از پذیرش آن امتناع کرد. با اینحال او سعی کرد با خرید اوراق قرضه جنگی با پولی که از جایزه نوبل کسب کرده بود، از طریق دیگری به دولت کمک کند.[۵۵]
سالهای پس از جنگ[ویرایش]
در سال ۱۹۲۰ و در ۲۵امین سالگرد کشف رادیوم، دولت فرانسه یک حقوق مقرری برای او تعیین کرد. لویی پاستور (زاده ۱۸۲۲ – درگذشته ۱۸۹۵) آخرین فردی بود که موفق به دریافت این پاداش شده بود.[۴۶] در ۱۹۲۱ و زمانی که تور آمریکا برای جمعآوری کمک مالی برای انجام تحقیقات در زمینه رادیوم بهسر میبرد با استقبال بسیار گرمی روبرو شد.[۴۶][۵۶]
در ۱۹۲۱، وارن هاردینگ، رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا، او را در کاخ سفید پذیرفت و به او یک گرم از رادیوم جمعآوری شده در ایالات متحده را تقدیم کرد و بانوی اول، همسر هاردینگ نیز او را ستود و از او بهعنوان انسانی کوشا و حامی حقوق زنان یاد کرد.[۵۷][۵۸] قبل از این ملاقات، این موضوع که ماری کوری با این میزان اعتبار جهانی هنوز هیچ نشان یا مدال افتخاری از فرانسه ندارد، موجب شرمساری مقامات فرانسه شد و همین باعث شد که دولت فرانسه به او پیشنهاد نشان لژیون دونور را بدهد که این موضوع با مخالفت کوری روبرو شد.[۵۸][۵۹] در سال ۱۹۲۲، او بهعنوان همکار فرهنگستان پزشکی فرانسه[ab] منصوب شد.[۴۶] علاوه بر آمریکا، او همچنین به کشورهای دیگری مانند بلژیک، برزیل، اسپانیا و چکوسلواکی سفر کرد و در آنجا به ایراد سخنرانی پرداخت.[۶۰]
مؤسسه رادیوم به ریاست ماری کوری موفق به کسب چهار مدال نوبل دیگر شد که ایرن ژولیو-کوری دختر ماری کوری و همسرش فردریک ژولیو کوری از جمله آنها بودند.[۶۱] سرانجام، این مؤسسه تبدیل به یکی از چهار آزمایشگاههای کلیدی سراسر دنیا در زمینه تحقیقات در زمینه رادیوم تبدیل شد، سه آزمایشگاه دیگر عبارت بودند از آزمایشگاه کاوندیش، آزمایشگاه رادرفورد؛ مؤسسه تحقیقات رادیوم در وین با مدیریت استفن مایر و مؤسسه شیمی کایزر ویلهلم (که امروزه با نام مؤسسه شیمی مکس پلانک شناخته میشود) با مسئولیت اتو هان و لیزه مایتنر.[۶۱][۶۲] در اوت ۱۹۲۲، ماری کوری به عضویت جامعه ملل درآمد که بهتازگی کمیته بینالمللی همکاری اندیشمندانه را تأسیس کرده بودند.[۶۳][۴] او تا سال ۱۹۳۴ در عضویت کمیته ماند و در این کمیته با محققین برجستهای مانند آلبرت انیشتین، هندریک لورنتز و آنری برگسون همکاری کرد.[۶۴] در ۱۹۲۳، او اقدام به نوشتن زندگینامه همسرش، پیر کوری با عنوان «پیر کوری»[ac] کرد.[۶۵] در ۱۹۲۵، او به لهستان رفت و در آنجا در مراسمی که برای تأسیس مؤسسه رادیوم ورشو برگزار شده بود، شرکت کرد.[۴۶] در ۱۹۲۹، او در دومین سفر خود به آمریکا موفق شد که رادیوم لازم برای مؤسسه رادیوم ورشو را تأمین کند و این مؤسسه سرانجام با مدیریت برونیسواوا، خواهر ماری کوری، در ۱۹۳۲ شروع به کار کرد. این موارد فرعی که عملاً نوعی حواسپرتی برای تحقیقات او محسوب میشد و حضور زیاد در اجتماع در مجموع اگرچه موجبات ناخرسندی را فراهم آورده بود اما از طرفی منابع لازم برای تحقیقاتش را مهیا کرد.[۵۸] در ۱۹۳۰، او بهعنوان عضوی از کمیسیون فراوانیهای ایزوتوپی و وزنهای اتمی انتخاب شد و تا پایان عمرش در این منصب باقی ماند.[۶۶] در سال ۱۹۳۱، کوری موفق به کسب جایزه کامرون برای فعالیت در زمینه درمان از دانشگاه ادینبرو[ad] شد.[۶۷]
مرگ[ویرایش]
ماری برای آخرین بار در سال ۱۹۳۴ از لهستان بازدید کرد.[۱۱][۶۸] چند ماه بعد، در چهارم ژوئیه ۱۹۳۴، او بر اثر کمخونی آپلاستیک که تصور میشود ناشی از کار مداوم او با پرتوهای خطرناک رادیواکتیو بود، در بیمارستانی در فرانسه درگذشت.[۴۶][۶۹]
آثار مخرب پرتوهای یونیزه کننده در آن زمانی که او در این زمینه مشغول فعالیت بود، هنوز بهخوبی آشکار نشده بود و این موجب شد که او در زمان کار با مواد رادیواکتیو ملاحظات لازم در مورد عدم تماس مستقیم با مواد رادیواکتیو را انجام ندهد.[۶۸] بهطوری که برای مثال او لولههای حاوی نمونههای رادیواکتیو را در جیب روپوش آزمایشگاهی خود حمل میکرد[۷۰] و آنها را در کشوی میز کارش نگهداری میکرد.[۷۱] کوری همچنین در زمانی که در بیمارستانهای صحرایی خط مقدم جبهه در جنگ جهانی اول بهعنوان رادیولوژیست مشغول به کار بود، در معرض تابش پرتوی ایکس نیز قرار گرفت.[۵۵] اگرچه چندین دهه کار با مواد پرتوزا منجر به بیماری وخیم او (شرایطی مثل از دست رفتن تقریباً کامل بینایی بهعلت آبمروارید) و حتی در نهایت مرگ او شد، اما او هیچگاه متوجه خطرات سلامتی ناشی از تماس با مواد رادیواکتیو نشد.[۷۲] او در قبرستانی در شهر سو در کنار همسرش پیر کوری به خاک سپرده شد.[۴۶] ۶۰ سال بعد و در سال ۱۹۹۵، به افتخار دستاوردهایش، بقایای جسد او به پانتئون در پاریس منتقل شد. بهخاطر آلودگی بدن ماری به مواد رادیواکتیو، بقایای او در محفظهای سربی قرار داده شد.[۷۳] او به اولین زنی تبدیل شد که بهخاطر دستاوردها و افتخاراتش در پانتئون دفن شدهاست.[۴]
بهعلت سطح بالای آلودگی رادیواکتیو، مقالاتی که او در دهه ۱۸۹۰ میلادی نوشته بود، بهعنوان مواردی خطرناک جهت لمس در نظر گرفته شدهاند.[۷۴][۷۵] حتی دفترچه کار او نیز فوقالعاده رادیواکتیو محسوب میشود.[۷۵] مقالات او در محفظهای سربی نگهداری میشوند و علاقهمندانی که مایل به مطالعه آنها هستند، باید از لباس و پوشش مخصوص استفاده کنند.[۷۵] در آخرین سال زندگیش، ماری کوری مشغول کار روی کتابی با عنوان رادیواکتیویته بود که سرانجام پس از مرگش و در سال ۱۹۳۵ منتشر شد.[۶۸]
میراث[ویرایش]
فعالیتهای اجتماعی و علمی ماری کوری سهم بهسزایی در شکلگیری دنیای قرنهای ۲۰ و ۲۱ام داشت.[۷۶] استاد دانشگاه کرنل، لزلی ویلیامز[ae] در این باره میگوید:
اگر کوریها در تغییر چشمانداز رایج در شیمی و فیزیک نقش داشتند، این تأثیر به همان اندازه در حوزه امور اجتماعی نیز وجود داشت. ماری کوری برای اینکه بتواند به چنین دستاوردهایی دست یابد، مجبور بود که موانع بزرگی که تنها بهخاطر جنسیت او در مقابلش قرار داشت را هم در لهستان و هم در فرانسه از پیش روی خود بردارد. به این جنبه از زندگی و حرفه او و همچنین نقش او بهعنوان یکی از پیشگامان جنبش فمنیسم، در اثری بهنام ماری کوری: یک زندگی[af] از فرانسوا ژیرو پرداخته شدهاست.[۱۱]
ماری کوری به صداقت و حفظ اعتدال در سبک زندگی شناخته شدهاست.[۱۹][۷۶] او زمانی در ۱۸۹۳ بورسیه تحصیلی کوچکی دریافت کرد که در سال ۱۸۹۷ و بهمحض آن که توانست از پس هزینههای خود بربیاید، مبلغ آن بورسیه را به واگذار کننده آن برگرداند.[۱۵][۲۷] او بخش زیادی از پول ناشی از جایزه نوبل اول خود را به دوستان، خانواده و همکارانش واگذار کرد.[۱۱] او در یک تصمیمی غیرمعمول، از ثبت فرایند جداسازی رادیوم بهعنوان اختراع خودداری کرد تا جامعه علمی بتواند بدون مانع در این زمینه تحقیق کند.[۷۷] او همواره اصرار داشت که جوائز مالی و هدایای نقدی که از طرف مراکز مختلف به او اعطا میشد به مرکزی که او برای آن کار میکرد، داده شود.[۷۶]
او و همسرش پیر معمولاً از دریافت جایزه و مدال خودداری میکردند.[۱۹] گفته میشود که آلبرت اینشتین در مورد او بیان کردهاست که او احتمالاً تنها فردی است که بهخاطر شهرت، دچار فساد نمیشود.[۱۱]
افتخارات و ستایشها[ویرایش]
بهعنوان یکی از شناختهشدهترین دانشمندان، ماری کوری نمادی به نمادی برای جامعه علمی تبدیل شدهاست که ستایشهای فراوانی از سراسر جهان، حتی در دنیای پاپ دریافت کردهاست.[۷۸] در سال ۲۰۰۹، طبق یک نظرسنجی که توسط نیوساینتیست به انجام رسید، او بهعنوان الهامبخشترین زن تاریخ علم انتخاب شد. کوری با دریافت ۲۵٫۱ درصد آرا، موفق به کسب سهمی در حدود دوبرابر نفر دوم، یعنی روزالیند فرانکلین (۱۴٫۲) شد.[۷۹][۸۰] لهستان و فرانسه سال ۲۰۱۱ را بهعنوان سال ماری کوری اعلام کردند و سازمان ملل متحد نیز این سال را بهعنوان سال جهانی شیمی نامگذاری کرد.[۸۱] تصویری هنری از مادام کوری در موزه جیکوبز در موزه هنرهای معاصر سن دیگو در کالیفرنیا قرار داده شد.[۸۲] در ۷ نوامبر این سال، گول سالگرد تولد ماری را کوری را با انتخاب یک لوگوی اختصاصی گوگل دودل تبریک گفت.[۸۳] در دسامبر، آکادمی علوم نیویورک صد سالگی دومین جایزه نوبل ماری کوری را در حضور شاهدخت مادلین جشن گرفت.[۸۴] ماری کوری اولین زنی بود که موفق به کسب جایزه نوبل شد، اولین کسی بود که دو جایزه نوبل گرفت، تنها زنی بود که دو بار این جایزه