امام موسی کاظم علیه السلام چندمین امام است را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
امام موسی کاظم علیهالسلام
موسی بن جعفر (۱۲۷ یا ۱۲۸-۱۸۳ق) معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و باب الحوائج هفتمین امام شیعیان دوازده امامی است. وی در سال ۱۲۸ق، همزمان با انتقال قدرت از امویان به عباسیان متولد شد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. او چندین بار از سوی مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در سال ۱۸۳ق در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید. با شهادت او، امامت به فرزندش علی بن موسی(ع) منتقل شد.
دوره امامت امام کاظم(ع) با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و او در برابر حکومت وقت، تقیه میکرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش مینمود؛ از این رو موضعگیری صریحی از امام هفتم شیعیان در برابر خلفای عباسی و قیامهای علوی نظیر قیام شهید فخ گزارش نشده است. با وجود این، وی در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش میکرد از خلافت عباسیان مشروعیتزدایی کند.
مناظرات و گفتگوهایی از موسی بن جعفر با برخی عالمان یهودی و مسیحی در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده که در پاسخ به پرسشهای آنان بوده است. در کتاب مسند الامام الکاظم بیش از سه هزار حدیث از وی گردآوری شده که شماری از آنها را برخی از اصحاب اجماع روایت کردهاند.
امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان، سازمان وکالت را گسترش داد و در مناطق مختلف، افرادی را به عنوان وکیل تعیین کرد. از سوی دیگر، حیات امام کاظم(ع) همزمان با بروز انشعاباتی در شیعه بود و فرقههای اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه با آغاز امامت او و فرقه واقفیه پس از شهادت او شکل گرفت.
منابع شیعه و سنی، علم، عبادت، بردباری و بخشندگی وی را ستوده و او را کاظم و عبد صالح لقب دادهاند. بزرگان اهل سنت به امام هفتم شیعیان به عنوان یک عالم دینی احترام میگذاشته و همچون شیعیان به زیارت قبر او میرفتهاند. حرم امام کاظم(ع) و حرم نوهاش امام جواد(ع) در منطقه کاظمین در شمال بغداد، به حرم کاظمین شهرت دارد و زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است.
زندگینامه
موسی بن جعفر در ذیالحجه ۱۲۷ق[۱] یا ۷ صفر ۱۲۸ق[۲] هنگامی که امام صادق(ع) و همسرش حمیده از حج بازمیگشتند، در منطقه ابواء به دنیا آمد.[۳] ولادت او را در سال ۱۲۹ق و در مدینه نیز گفتهاند.[۴] در تقویم جمهوری اسلامی ایران، ولادت امام هفتم در ۲۰ ذیالحجه ثبت شده است.[۵] برخی منابع از علاقه فراوان امام صادق(ع) به او خبر دادهاند.[۶] بنا بر روایت احمد برقی، امام صادق(ع) پس از ولادت فرزندش موسی، سه روز مردم را اِطعام کرد.[۷]
نسب موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب با چهار واسطه به امام علی (ع) میرسد. پدر او امام صادق(ع)، ششمین امام شیعیان و مادرش حمیده بربریه است.[۸] کنیه او را ابوابراهیم، ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی و ابوعلی گفتهاند. وی را به دلیل کنترل خشم خود در برابر بدرفتاری دیگران، کاظم[۹] و به سبب عبادتِ بسیار، عبد صالح لقب دادهاند.[۱۰] باب الحوائج نیز از القاب اوست[۱۱] و مردم مدینه او را زَیْنُ المُجتَهدین (زینت تلاشگران) مینامیدند.[۱۲]
موسی بن جعفر(ع) در دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد. در چهار سالگی وی، نخستین خلیفه عباسی به حکومت رسید. از زندگی امام کاظم(ع) تا پیش از امامت وی، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز چند گفتگوی علمی در زمان کودکی از جمله گفتگو با ابوحنیفه[۱۳] و عالمان ادیان دیگر[۱۴] که در مدینه رخ داده است.
بر پایه روایتی که در مناقب آمده، وی به صورت ناشناس وارد یکی از روستاهای شام شده و در آنجا با راهبی گفتگو کرده که به مسلمان شدن او و همراهانش انجامیده است.[۱۵] همچنین گزارشهایی از سفرهای امام به مکه برای حج یا عمره وجود دارد.[۱۶] چند بار نیز امام از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شده است. جز این موارد، امام بیشتر عمر خود را در مدینه گذرانده است.
همسر و فرزندان
تعداد همسران امام کاظم(ع) روشن نیست. نخستین آنها، نجمه مادر امام رضا است.[۲۹] از تعداد فرزندان او نیز در منابع تاریخی گزارشهای متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، او ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. امام رضا(ع)، إبراهیم، شاهچراغ، حمزه، إسحاق از جمله پسران و فاطمه معصومه و حکیمه از جمله دختران او هستند.[۳۰] نوادگان امام کاظم(ع) به سادات موسوی شهرت دارند.[۳۱]
دوران امامت
موسی بن جعفر، پس از شهادت امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ قمری. در ۲۰ سالگی به امامت رسید.[۳۲] دوران امامت او با خلافت چهار تن از خلفای عباسی همزمان بود.[۳۳] حدود ۱۰ سال از امامت او در خلافت منصور (حکومت۱۳۶-۱۵۸ق)، ۱۱ سال در خلافت مهدی عباسی (حکومت۱۵۸-۱۶۹ق)، یک سال در خلافت هادی عباسی (حکومت۱۶۹-۱۷۰ق) و ۱۳ سال در خلافت هارون (حکومت۱۷۰-۱۹۳ق) سپری شد.[۳۴] مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود و با شهادت او در سال ۱۸۳ق امامت به فرزندش، امام رضا(ع) منتقل شد.[۳۵]
از دیدگاه شیعه، امام از جانب خدا تعیین میشود و از راههای شناخت او، نص (تصریح پیامبر(ص) یا امام قبلی به امامت امام پس از خود) است.[۳۶] امام صادق در موارد متعددی امامت موسی بن جعفر را به اصحاب نزدیک خود اعلام کرده بود. در هر یک از کتابهای کافی،[۳۷] ارشاد،[۳۸] اعلام الوری[۳۹] و بحارالانوار،[۴۰] بابی درباره نصوص امامت موسی بن جعفر(ع) وجود دارد که به ترتیب ۱۶، ۴۶، ۱۲ و ۱۴ روایت را در این باره نقل کردهاند[۴۱] از جمله:
همچنین در عیون اخبار الرضا آمده است که هارون الرشید خطاب به فرزندش، موسی بن جعفر را امام بر حق و سزاوارترین فرد به جانشینی پیامبر(ص) خوانده و پیشوایی خود را ظاهری و با زور توصیف کرده است.[۴۴][یادداشت ۱]
وصیت امام صادق و سرگردانی برخی شیعیان
در منابع آمده است امام صادق(ع) با توجه به سختگیریهای عباسیان و برای حفظ جان امام کاظم(ع)، پنج نفر ـ از جمله خلیفه عباسی ـ را به عنوان وصی خود معرفی کرد.[۴۵] هر چند امام صادق، بارها امامِ پس از خود را به اصحاب خاصش معرفی کرده بود، اما این اقدام تا حدی وضع را برای شیعیان ابهامآلود کرد. در این دوره، برخی از اصحاب برجسته امام صادق مانند مؤمن طاق و هشام بن سالم نیز دچار تردید شده بودند. آنان ابتدا به سراغ عبدالله افطح، که ادعای امامت کرده بود، رفتند و از او درباره زکات پرسیدند. اما پاسخهای عبدالله آنها را قانع نکرد. آن دو سپس با موسی بن جعفر (ع) ملاقات کردند و با پاسخهای وی قانع شدند و امامت او را پذیرفتند.[۴۶]
انشعاب در شیعه
در دوره امامت موسی بن جعفر(ع)، فرقههای اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه شکل گرفت. هر چند در زمان حیات امام صادق(ع)، زمینه انشعاب در شیعه فراهم شده بود، اما انشعابی در میان آنان رخ نداد. ولی با شهادت امام صادق، و آغاز امامت موسی بن جعفر، شیعیان به فرقههای مختلفی منشعب شدند؛ گروهی از آنان، مرگ اسماعیل پسر امام صادق(ع) را انکار کرده، او را امام میدانستند. شماری از این گروه، که از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد را امام دانستند. این گروه به اسماعیلیه شهرت یافتند. برخی دیگر عبدالله اَفْطَح را امام دانسته، به فَطَحیه مشهور شدند ولی پس از مرگ او که حدود ۷۰ روز پس از شهادت امام صادق رخ داد، به امامت موسی بن جعفر معتقد شدند. شماری نیز به پیروی از شخصی به نام ناووس در امامت حضرت صادق(ع) توقف کردند و عدهای به امامت محمد دیباج معتقد شدند.[۴۷]
فعالیت غالیان
در دوره امام کاظم(ع)، غالیان نیز فعال بودند. در این دوره فرقه بشیریه شکل گرفت که منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب موسی بن جعفر بود. او در زمان حیات امام، دروغهایی به آن حضرت میبست.[۴۸] محمد بن بشیر میگفت آن کسی که مردم به عنوان موسی بن جعفر میشناسند، آن موسی بن جعفری نیست که امام و حجت خداوند است[۴۹] و مدعی بود موسی بن جعفر حقیقی نزد وی است و میتواند امام را به آنها نشان دهد.[۵۰] او در شعبدهبازی مهارت داشت و صورتی مانند صورت امام کاظم (ع) ساخته بود و آن را به عنوان امام کاظم(ع) به مردم نشان میداد و برخی نیز فریب او را خورده بودند.[۵۱] محمد بن بشیر و پیروانش قبل از شهادت امام کاظم (ع) در جامعه شایعه کرده بودند که امام کاظم(ع) زندان نرفته و زنده است و نمیمیرد. [۵۲] امام کاظم محمد بن بشیر را نجس میشمرد و لعن میکرد و ریختن خون او را مباح دانست.[۵۳]
فعالیت علمی
از امام کاظم(ع) فعالیتهای علمی متفاوتی گزارش شده است؛ متن این فعالیتها در قالب روایات، مناظره و گفتگوی علمی در کتابهای حدیثی شیعه آمده است.[۵۴]
روایات
احادیث فراوانی از امام کاظم(ع)، در منابع حدیثی شیعه روایت شده است؛ این روایات بیشتر در موضوعات کلامی چون توحید[۵۵]، بداء[۵۶] و ایمان[۵۷] و نیز موضوعات اخلاقی است.[۵۸] همچنین مناجاتهایی از جمله دعای جوشن صغیر از وی نقل شده است. در اسناد این روایات از او با تعابیری چون الکاظم، ابیالحسن، ابیالحسن الاول، ابیالحسن الماضی، العالم[۵۹] و العبد الصالح یاد شده است. عزیزالله عطاردی ۳۱۳۴ حدیث از او در مُسْنَدُ الامام الکاظم گردآورده است.[۶۰] ابوعمران مروزی از عالمان اهلسنت نیز شماری از احادیث امام هفتم شیعیان را در مسند الامام موسی بن جعفر آورده است.[۶۱]
از موسی بن جعفر، آثار دیگری نیز روایت شده است:
مناظرهها و گفتگوها
مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم(ع) با برخی از خلفای عباسی،[۶۷] دانشمندان یهودی[۶۸] و مسیحی،[۶۹] ابوحنیفه[۷۰] و دیگران گزارش شده است. باقر شریف قرشی هشت گفتگو از امام کاظم(ع)، تحت عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است.[۷۱] امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظرههایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است.[۷۲] با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون میخواست خویشاوندی پیامبر(ص) با خود را نزدیکتر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم(ع) در حضور هارون به نزدیکتر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد.[۷۳] گفتگوهای موسی بن جعفر با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسشهای آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلام انجامیده است.[۷۴]
سیره
سیره عبادی
بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم (ع) بسیار اهل عبادت بود؛ به همین دلیل، برای او از لقب عبد صالح استفاده میشود.[۷۵][۷۶] بر پایه برخی گزارشها امام کاظم (ع) آن قدر عبادت میکرد که زندانبانان او نیز تحت تأثیر قرار میگرفتند.[۷۷] شیخ مفید موسی بن جعفر را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه میکرد که محاسنش از اشک خیس میشد. او دعای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدکَ» را تکرار میکرد و دعای «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَاب» را در سجده میخواند.[۷۸] حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس میگفت که فرصتی برای عبادت یافته است: «خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب میکردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس میگویم».[۷۹]
نقش انگشتری امام کاظم(ع) «حَسْبیَ اللَّهُ حَافِظِی»[۸۰] و ِ «الْمُلْکُ لِلَّهِ وَحْدَهُ»[۸۱] بوده است.
سیره اخلاقی
در منابع شیعه و سنی، گزارشهای مختلفی درباره بردباری[۸۲][۸۳] و سخاوت امام کاظم (ع) وجود دارد.[۸۴][۸۵] شیخ مفید او را بخشندهترین مردم زمان خودش دانسته که شبها برای فقیران مدینه آذوقه میبرد.[۸۶] ابن عنبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شبها از خانه بیرون میرفت و کیسههایی از درهم همراه داشت و به هر کس میرسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، میبخشید تا بدانجا که کیسههای پول او ضربالمثل شده بود.[۸۷] همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار میرساندند نیز بخشش میکرد و وقتی به او خبر میدادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه میفرستاد.[۸۸] همچنین شیخ مفید امام کاظم(ع) را کوشاترین فرد در صله رحم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.[۸۹]
دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل میکرد.[۹۰][۹۱] گزارشهای مختلفی در منابع آمده که امام کاظم(ع) خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی میکردند، فرو میبرد.[۹۲][۹۳] از جمله گفته شده مردی از نوادگان عمر بن خطاب در حضور امام کاظم، به امام علی(ع) توهین کرد. همراهان امام خواستند به او حمله کنند، اما امام مانع شد و سپس به مزرعهٔ آن مرد رفت. مرد با دیدن امام کاظم شروع به داد و بیداد کرد که محصولش را لگدمال نکند. امام به او نزدیک شد و با خوشرویی پرسید چقدر خرج کاشت مزرعه کردهای؟ مرد گفت: ۱۰۰ دینار! سپس پرسید: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد غیب نمیدانم. امام فرمود: گفتم امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد: ۲۰۰ دینار! امام ۳۰۰ دینار به او داد و گفت: این ۳۰۰ دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است. سپس به سوی مسجد رفت. آن مرد زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امام کاظم برخاست و این آیه را بلند خواند: اللَّه أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛ خدا بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد[ انعام–۱۲۴] [۹۴]
بشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.[۹۵][۹۶]
سیره سیاسی
برخی منابع گفتهاند امام کاظم به شیوههای مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید میکرد و میکوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.[۹۷] موارد زیر را میتوان از نمونههای تلاش او برای بیاعتبار کردن عباسیان برشمرد:
گفتوگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم(ع) با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش حضرت زهرا(س) اثبات کرد.[۹۸][۹۹]
با این وجود، از موسی بن جعفر(ع) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش میکرد. به عنوان مثال، در نامهای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.[۱۰۴] بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون میروم». او همچینن هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابیطالب و جلوگیری از قطع نسل آنان میپذیرفت.[۱۰۵] حتی امام کاظم (ع) در نامهای از علی بن یقطین خواست مدتی به شیوه اهلسنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.[۱۰۶]
دوران زندگانی موسی بن جعفر با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیامهای متعدد از سوی علویان علیه آنان همزمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهلبیت به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند.[۱۰۷] سختگیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام نفس زکیه، تشکیل حکومت ادریسیان و قیام شهید فخ از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹ق در دوره امامت موسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.[۱۰۸] امام در این قیامها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام در طبرستان، در نامهای از همراهی نکردن وی گلایه کرد.[۱۰۹] در مورد موضع امام در قیام فخ که در مدینه رخ داد، دو دیدگاه وجود دارد:
در هر صورت، هنگامی که امام سر شهید فخ را دید آیه استرجاع بر زبان جاری کرد و او را ستود.[۱۱۳] هادی عباسی دستور قیام فخ را به امام کاظم(ع) نسبت میداد و به همین دلیل او را به قتل تهدید کرد.[۱۱۴]
زندان
امام کاظم(ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستینبار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۱۱۵] هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر[۱۱۶] و در ۷ ذی حجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد.[۱۱۷] بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامهای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۱۱۸] امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم(ع) سالهای پایانی عمر خود را در زندانهای فضل بن یحیی و سندی بن شاهک گذراند.[۱۱۹] در زیارتنامه امام کاظم(ع) با عبارت الْمُعَذَّب فِی قَعْرِ السُّجُون؛ کسی که در سیاهچالها شکنجه میشد به او سلام داده شده است.[۱۲۰]
درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال وی به زندان، گزارشهای متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارشها دلیل دستگیری موسی بن جعفر به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر از وی نزد هارون بوده است.[۱۲۱][۱۲۲][۱۲۳] گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از اینکه اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومت [۱۲۴] وی شود، بیم داشت. همچنین بر پایه برخی گزارشها دلیل زندانی شدن امام کاظم(ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمیکردند.[۱۲۵][۱۲۶] این گزارشها مناظرههای هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمردهاند.[۱۲۷][۱۲۸]
شهادت
واپسین روزهای عمر امام کاظم(ع) در زندان سندی بن شاهک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید.[۱۲۹] شهادت وی ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری در بغداد رخ داده است.[۱۳۰] درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم (ع) نظرات دیگری هم وجود دارد.[۱۳۱][۱۳۲]
پس از آنکه موسی بن جعفر(ع) به شهادت رسید، سندی بن شاهک میخواست اینگونه جلوه دهد که امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است از همین رو عدهای از فقها و سرشناسان بغداد را حاضر کرد و پیکر امام را به آنها نشان داد تا ببینند در بدن امام جراحتی وجود ندارد. همچنین به دستور او پیکر امام را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.[۱۳۳] درباره چگونگی شهادت وی گزارشهای متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخنویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کردهاند[۱۳۴][۱۳۵] در گزارشی نیز گفته شده او را با پیچیدن در فرش، به شهادت رساندهاند.[۱۳۶] [یادداشت ۲]
برای قراردادن بدن امام کاظم(ع) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده: یکی اثبات اینکه او به مرگ طبیعی از دنیا رفته؛ دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشتهاند.[۱۳۷]
پیکر موسی بن جعفر(ع) را در منطقه شونیزیه در مقبره خانوادگی منصور که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند.[۱۳۸] مدفن او به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای اینکه بدن امام را در این مقبره دفن کردند، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.[۱۳۹]
آرامگاه
آرامگاه امام کاظم(ع) و امام جواد(ع)، در منطقه کاظمین در بغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا(ع)، ثواب زیارت قبر امام کاظم(ع)، با زیارت قبر پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) برابری میکند.[۱۴۰]
اصحاب و وکلا
درباره اصحاب امام کاظم(ع) اطلاعات دقیقی در دست نیست و درباره تعداد آنها اختلاف وجود دارد:
علی بن یقطین، هشام بن حکم، هشام بن سالم، محمد بن ابیعمیر، حماد بن عیسی، یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی و صفوان جمال از اصحاب امام کاظم بودند، که برخی از آنان در شمار اصحاب اجماع ذکر شدهاند.[۱۴۳] پس از شهادت امام کاظم، شماری از اصحاب او از جمله علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان و عثمان بن عیسی امامت علی بن موسی الرضا (ع) را نپذیرفتند و در امامت موسی بن جعفر توقف کردند.[۱۴۴] این گروه، با عنوان واقفیه مشهور شدند. البته بعدها برخی از آنان امامت حضرت رضا(ع) را پذیرفتند.
سازمان وکالت
امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان و تقویت توان اقتصادی آنان، سازمان وکالت را که در زمان امام صادق(ع) پایهگذاری شده بود، گسترش داد. او برخی از اصحاب خود را به عنوان وکیل، به مناطق مختلف میفرستاد. گفته شده در منابع به نام ۱۳ نفر از وکلای او اشاره شده است.[۱۴۵] بنابر برخی منابع، علی بن یقطین و مفضل بن عمر در کوفه، عبدالرحمان بن حجاج در بغداد، زیاد بن مروان در قندهار، عثمان بن عیسی در مصر، ابراهیم بن سلام در نیشابور و عبدالله بن جندب در اهواز وکالت او را بر عهده داشتند.[۱۴۶]
گزارشهای مختلفی در منابع آمده است که شیعیان خمس خود را به امام کاظم یا نمایندگان او میرساندند. شیخ طوسی نیز دلیل پیوستن برخی از وکلای آن حضرت به واقفیه را، فریفتهشدن به اموالی میداند که نزد آنان جمع شده بود.[۱۴۷] در گزارش علی بن اسماعیل بن جعفر به هارون که منجر به زندانی شدن امام کاظم شد، آمده است: «مالهای فراوانی از شرق و غرب برای او فرستاده میشود و دارای بیتالمال و خزانهای است که سکههای مختلف به حجم بسیار در آن یافت میشود.»[۱۴۸]
نامهنگاری، شیوه دیگر ارتباط وی با شیعیان بود که در مورد مسائل فقهی، اعتقادی، وعظ و دعا و مسائل مربوط به وکلا انجام میگرفت. حتی نقل شده است که او از داخل زندان برای اصحاب خود نامه مینوشت[۱۴۹] و به مسائل آنان پاسخ میداد.[۱۵۰][۱۵۱]
جایگاه نزد اهل سنت
اهلسنت به امام هفتم شیعیان، به عنوان یک عالم دینی احترام میگذارند. برخی از بزرگان آنان علم و اخلاق امام کاظم را ستوده[۱۵۲] و از بردباری، سخاوت، کثرت عبادت و دیگر ویژگیهای اخلاقی او سخن گفتهاند.[۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵][۱۵۶][۱۵۷] همچنین مواردی از بردباری و عبادت امام کاظم(ع) در منابع اهل سنت گزارش شده است.[۱۵۸] برخی از عالمان اهل سنت مانند سَمْعانی، تاریخنگار، محدث و فقیه شافعی قرن ششم هجری، به زیارت قبر امام کاظم میرفته[۱۵۹] و به او متوسل میشدهاند. ابوعلی خَلّال، از علمای اهل سنت، گفته است هر گاه برایش مشکلی پیش میآمده به زیارت قبر موسی بن جعفر میرفته و به او توسل میکرده و مشکلش برطرف میشده است.[۱۶۰] از شافعی، از فقهای چهارگانه اهلسنت، نیز نقل شده که قبر او را «داروی شفابخش» توصیف کرده است.[۱۶۱]
کتابشناسی
آثار زیادی درباره امام کاظم در قالب کتاب، پایاننامه، و مقاله به زبانهای مختلف نوشته شده که تعداد آنها تا ۷۷۰ اثر شمرده شده است.[۱۶۲] کتابهای کتابنامه امام کاظم علیه السلام[۱۶۳] و کتابشناسی کاظمین[۱۶۴] و مقاله کتابشناسی امام کاظم علیه السلام[۱۶۵] به معرفی این آثار پرداختهاند. موضوع بیشتر این آثار ابعاد زندگی و شخصیت امام هفتم شیعیان است. همچنین همایشی با عنوان سیره و زمانه امام کاظم در بهمن ۱۳۹۲ش در ایران برگزار شد که مقالات آن با عنوان مجموعه مقالات همایش سیره امام کاظم(ع) منتشر شده است.[۱۶۶]
مسند الامام الکاظم، باب الحوائج الامام موسی الکاظم و حیاة الامام موسی بن جعفر از جمله آثاری است که درباره امام کاظم نوشته شده است.
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
منبع مطلب : fa.wikishia.net
مدیر محترم سایت fa.wikishia.net لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
امام موسی کاظم علیه السلام
موسی بن جعفر علیه السلام (۱۲۷ یا ۱۲۸ - ۱۸۳ ه.ق) ملقب و مشهور به امام کاظم، امام هفتم شیعیان است که پس از شهادت پدرش امام جعفر صادق علیه السلام به امامت رسید و از سال ۱۴۸ تا ۱۸۳ یعنی مدت ۳۵ سال رهبری شیعیان را بر عهده گرفت. ایشان معاصر با چهار تن از خلفای عباسی یعنی منصور (۱۴۸ تا ۱۵۸)،مهدی (۱۵۸ تا ۱۶۹)،هادی(۱۶۹ تا ۱۷۰) و هارون الرشید (۱۷۰ تا ۱۸۳) بودند. که همگی در ضدیت با شیعه قرار گرفته، اختناق و فشار بسیاری را متوجه امام کاظم و اصحابشان نموده بودند.
ولادت
روز ولادت آن حضرت در برخی منابع ۷ صفر [۱] و در برخی ذی الحجه [۲] (بدون تعیین روز آن) ذکر شده است. سال ولادت آن حضرت را نیز برخی ۱۲۷[۳]، و برخی ۱۲۸[۴] گفته اند.
مادر آن حضرت حمیده خاتون سلام الله علیها معروف به حمیده بربریه یا حمیده مصفاة (پاک) است.[۵]
کنیه و القاب امام موسی کاظم (علیه السلام)
ربیع بن عبد الرحمن گفت: بخدا قسم موسی بن جعفر علیه السّلام از کسانی بود که آثار جلالت و کمال دانش و اطلاع از حقایق عالم در چهرهاش دیده می شد، و می دانست چه کسی ادعای مقامش را خواهد کرد و منکر امامت و جانشینش می گردد ولی این خشم را فرو می خورد و آنچه می دانست اظهار نمی کرد از همین جهت لقب کاظم یافت.[۶]
کنیه آن جناب ابو الحسن اول و ابو الحسن ماضی و ابو ابراهیم و ابو علی بود معروف بعبد صالح و نفس زکیه و زین المجتهدین و وفی و صابر و امین و زاهر شد، لقب زاهر را از آن جهت یافت که اخلاق پسندیده و بخشش فراوانش درخشید. کاظم بواسطه کظم غیظ و چشم پوشی که از ستمگران میکرد بطوری که با زهر ستم آنها در زندان شهید شد. کاظم کسی است که خوف و اندوه پیکرش را فرا گرفته باشد.[۷]
از حضرت رضا علیه السّلام نقل شده که فرمود: نقش انگشتری پدرم موسی بن جعفر «حسبی اللَّه» بود در این موقع امام دست خود را گشود و انگشتری را نشان داد و نقش آن را دیدم.[۸]
فرزندان امام موسی کاظم (علیه السلام)
حضرت ابو الحسن موسی ع سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت: ۱- علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ۲- ابراهیم ۳- عباس ۴- قاسم ۵- اسماعیل ۶- جعفر ۷- هرون ۸- حسن ۹- احمد ۱۰- محمد ۱۱- حمزه ۱۲- عبداللَّه ۱۳- اسحق ۱۴- عبیداللَّه ۱۵- زید ۱۶- حسن ۱۷- فضل ۱۸- حسین ۱۹- سلیمان
۲۰- فاطمه کبری ۲۱- فاطمه صغری ۲۲- رقیه ۲۳- حکیمه ۲۴- ام ابیها ۲۵- رقیه صغری ۲۶- ام جعفر ۲۷- لبابه ۲۸- زینب ۲۹- خدیجه ۳۰- علیه ۳۱- آمنه ۳۲- حسنه ۳۳- بریهه ۳۴- عایشه ۳۵- ام سلمه ۳۶- میمونه ۳۷- ام کلثوم
در میان تمام فرزندان حضرت ابو الحسن (علیه السلام) فرزند بزرگوارش حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) از همه بزرگوارتر و عالیقدرتر و داناتر و فاضلتر بوده. احمد بن موسی مردی کریم و بزرگوار و پرهیزکار بود و حضرت موسی بن جعفر این فرزند بزرگوار را دوست می داشت و بر سایر فرزندان مقدم می داشت و بستان یسیر خود را باو بخشیده بود.[۹]
امامت
امامت پس از امام صادق (علیه السلام)
گر چه امام صادق علیه السلام در جلساتی خصوصی با برخی از اصحاب خاص خویش همچون فضل بن عمر جعفی ، معاذ بن کثیر ، عبدالرحمان بن حجاج ، فیض بن مختار ، یعقوب سراج ، سلیمان بن خالد ، صفوان جمّال و اسحاق و علی - که از برادران امام کاظم (علیه السلام) بوده اند - بر امامت فرزندش امام کاظم (علیه السلام) اشاره نمود[۱۰]، لیکن در عین حال بنا به دلایل سیاسی، از جمله به دلیل وحشتی که از حاکمیّت عباسیان وجود داشت، امام برای بسیاری از شیعیان خود ناشناخته ماند؛ زیرا امکان آن بود که اگر به صورت صریح و در ملا عام، امامت امام کاظم علیه السلام معین گردد، از ناحیه خلفا تحت فشار قرار گیرد.
از جمله دلایل سردرگمی شیعیان پس از امام صادق (علیه السلام) می توان به موارد زیر اشاره کرد:
این عوامل دست به دست هم داد و در ایجاد انشعاب میان شیعیان پس از شهادت امام صادق علیه السّلام بسیار مؤثر بود به طوری که یکی از اصحاب امام کاظم علیه السّلام گفت : ذهب النّاس بعد ابی عبد اللّه علیه السّلام یمینا و شمالا[۱۳]
نوبختی انشعاب شیعه را به شش فرقه پس از رحلت امام صادق علیه السّلام بدین ترتیب برمی شمارد:
برخوردهای امام کاظم علیه السلام با دستگاه حکومت
امام کاظم علیه السّلام پس از شهادت پدرش در سال ۱۴۸، در زمان منصور دوانیقی امامت را عهده دار شد. منصور عباسی در سال ۱۵۸ در مکه مرد. جانشین وی تا سال ۱۶۹ فرزندش مهدی عباسی بود. پس از آن، یک سال هادی عباسی خلافت کرد و آنگاه هارون به خلافت رسید که امام در سال ۱۸۳ به دست او به شهادت رسید.
دورانی که امام کاظم علیه السّلام در آن زندگی می کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگری حکّام عباسی بود. این اعمال فشار از زمان امام صادق علیه السّلام آغاز شد و تا زمان امام رضا علیه السّلام که دوره خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه یافت؛ مردم در زمان مأمون اندکی احساس امنیت سیاسی کردند، ولی دیری نپایید که دستگاه خلافت بدرفتاری و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت.فشار سیاسی عباسیان در دورهای آغاز شد که پیش از آن امام باقر و صادق علیهما السّلام با تربیت شاگردان فراوان، بنیه علمی و حدیثی شیعه را تقویت کرده بودند و جنبشی عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند.رسالت امام موسی کاظم (علیه السلام) آن بود تا در این حرکت علمی، توازن و تعادل فکری را میان شیعیان برقرار کنند.
عصر امام کاظم علیه السّلام دوران بسیار سختی برای شیعیان بود و در این دوران حرکتهای اعتراضآمیز متعددی از ناحیه شیعیان و علویان نسبت به خلفای عباسی صورت گرفت که از مهم ترین آنها قیام حسین بن علی، شهید فخ - در زمان حکومت هادی عباسی- و نیز جنبش یحیی و ادریس فرزندان عبد الله بود که در زمان هارون رخ داد. در واقع مهمترین رقیب عباسیان، علویان بودند و طبیعی بود که حکومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگیرد.[۱۵]
این وضعیت موجب می شد که امام غالبا راه تقیه را در پیش گیرد تا تشکّل شیعه و رهبری آنها را به طور پنهانی اداره نمایند. طبعا این وضعیت سبب میشد تا تاریخ نتواند از حرکات سیاسی امام ارزشیابی دقیقی به عمل آورد. وبه همین خاطر اسناد تاریخی در این مورد اندک است. با این حال نمونه هایی از مبارزه امام و برخورد او با دستگاه حاکم عباسی نقل شده است. از آن جمله تاکید بر عدم مشروعیّت نظام حاکم و عدم همکاری با آن، به عنوان نمونه زمانی که صفوان بن مهران به عنوان یک شیعه خدمت امام کاظم علیه السّلام مشرف شد، آن حضرت به او فرمودند: همه کارهای تو نیکو و زیبا است جز یک کار. صفوان پرسید: ای فرزند رسول خدا! آن چیست؟ امام فرمود: این که شترهایت را به هارون کرایه می دهی. صفوان گفت: من شترهایم را برای لهو و صید و امثال آن به وی کرایه نمی دهم، بلکه تنها برای سفر حج این کار را انجام می دهد. در این کار او خودش هم مباشرتی ندارد بلکه دیگران را برای آن اجیر می کند. امام فرمود:آیا به نظر تو کرایه دادن شترانت به آنها صحیح است؟ صفوان گفت: آری. امام فرمود: آیا دوست داری آنها تا انقضای مدت کرایه و پس دادن شترانت زنده بمانند؟ صفوان گفت: آری. امام فرمود: هر کس بخواهد آنها زنده بمانند، در صف آنان قرار می گیرد و هر کس که از آنها باشد داخل جهنم می شود.
پس از آن، صفوان تمامی شتران خود را فروخت و وقتی هارون از علت این کار پرسید، جواب داد: دیگر پیر شدهام و غلامانم چنانکه باید به این کار نمی رسند.
هارون گفت: می دانم به اشاره چه کسی شترانت را فروختهای؛ موسی بن جعفر.
نوع دیگر از برخورد امام کاظم علیه السّلام با خلافت عباسی، حرکتی بود که امام در برخورد با علی بن یقطین داشت و از وی خواست تا در دربار عباسی بماند و بکوشد تا شیعیان را از گرفتاری نجات دهد. علی بن یقطین در شمار اصحاب خاص امام کاظم علیه السّلام بود که در دستگاه خلافت عباسی دارای نفوذ بود. او در دوره مهدی و هارون نفوذ فراوانی داشت و از آن به نفع شیعیان بهرهگیری میکرد. زمانی که او از امام خواست اجازه دهد تا خدمت دستگاه خلافت را ترک گوید امام از دادن چنین اجازهای خودداری کرده و فرمود:این کار را نکن که ما به تو در آنجا انس گرفته ایم و تو مایه عزّت برادرانت (شیعه) هستی و شاید خدا به وسیله تو شکستی از دوستانش را جبران نموده و توطئه های مخالفان را درباره آنها بکشند. ای علی! کفّاره گناهان شما همانا نیکی به برادرانتان است.
امام موسی کاظم (علیه السلام) در زندان
امام کاظم علیه السّلام دو بار به دست هارون به زندان افتاده اند که مرتبه دوم آن از سال ۱۷۹ تا ۱۸۳؛ یعنی به مدت چهار سال به طول انجامیده و به شهادت آن حضرت منجر شده است. درباره مرتبه نخست زندان امام مدّت قید نشده است.
دلایل زندانی شدن امام در این دو بار که هر دو به دست هارون بوده است عبارت است از:
جهت هارون با آن همه سلطه و قدرت، مجبور بود تا دست به چنین توجیهاتی بزند تا اقدامش از طرف مردم مورد انکار و نفرت قرار نگیرد. هارون در همان مسجد دستور توقیف حضرت را صادر کرد. [۲۰] وی دستور داد تا دو کاروان آماده کرده، یکی را به سمت کوفه و دیگری را به سمت بصره بفرستند. او امام را همراه یکی از این دو کاروان روانه ساخت. این کار به این دلیل انجام گرفت تا مردم ندانند امام در کجا زندانی میشود.[۲۱]
هارون، امام کاظم علیه السّلام را نزد حاکم بصره، عیسی بن جعفر بن منصور فرستاد؛ امام چندی در زندان او بسر برد، اما در نهایت، عیسی از این کار خسته شد و به هارون نوشت تا او را تحویل شخص دیگری بدهد.در غیر این صورت او را آزاد خواهد کرد، زیرا در تمام این مدت کوشیده تا شاهدی بر ضد امام به دست آورد، اما چیزی نیافته است.
پس از آن، امام را تحویل فضل بن ربیع دادند. امام مدتی طولانی نزد وی زندانی بود. گفته شده که از او خواستند تا آن حضرت را به قتل برساند، اما او از این کار سرباز زد. پس از آن، حضرت را تحویل فضل بن یحیی دادند و مدتی نیز در زندان او بسر برد. مطابق نقل مورّخان او حرمت امام را پاس می داشت. پس از آن امام کاظم علیه السّلام را تحویل زندانبان دیگری بنام سندی بن شاهک دادند[۲۲]
برخوردهای امام موسی کاظم(علیه السلام) با مذاهب و نحله ها
از جمله مذاهب اسلامی که در اواخر قرن اول هجری پیدا شد و پس از آن هم سهم عمدهای در درگیریهای فکری جامعه اسلامی داشت، مذهب اعتزال بود، اصل اساسی این مذهب، توجیه مسائل دین در سایه عقل بود، که سپردن مقولههای دینی به دست عقل، به طوری که در توجیه و تحلیل عقلی این مقولهها راه افراط سپرده شود، نمیتوانست نتایج مطلوبی به بار آورد. از نمونههای آن انواع و اقسام عقایدی است که به وسیلۀ این عقلگرایان دربارۀ توحید مطرح میشد. گاهی صفات متضاد بر خدا نسبت داده و گاه برخی از صفاتی که به تصریح قرآن، خدا متّصف به آنها است از حضرت باری سلب کردهاند. این حرکت برای شیعیان که خود امام معصوم داشتند، قابل قبول نبود.
در فرهنگ شیعه، اصولگرایی، به معنای توجه به احادیث رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از اساسیترین اصول محسوب میشد. در کنار آن، امامان خود در دفاع از حقانیت اسلام، توجیهات عقلی نیز ارائه میدادند. در همین زمینه، شاگردانی هم تربیت شدند که رسالت آنها دفاع عقلانی از دین و عقاید مذهب شیعه بود.[۲۳]
در برابر معتزله، گروههایی از اهل حدیث بودند که گرفتار احادیث جعلی فراوانی بوده و در مسألۀ توحید، گرفتار شبهات و مشکلات بسیاری بودند.آنان که از مشبّهه بوده و با تشبّث به ظواهر آیات و روایات میکوشیدند برای خدا صفات انسانی و مادی بتراشند، امام موضع گرفته و خدا را از هر نوع تشبیه و صفت مادّی مبرّا میساخت.
امام موسی کاظم (علیه السلام) در برابر این دو گروه و به طور کلی در مبحث توحید می فرمایند:« لا تتجاوز فی التّوحید ما ذکره الله تعالی فی کتابه فتهلک؛[۲۴] در مسألۀ توحید از آنچه خدای تبارک و تعالی در کتاب خود ذکر کرده پا فراتر نگذار که هلاک میشوی.» و یا می فرمایند:«إنّ الله أعلی و اجلّ من أن یبلغ کنه صفته، فصفوه بما وصف به نفسه و کفّوا عمّا سوی ذلک. [۲۵]خداوند بالاتر و بزرگتر از آن است که کسی بتواند به حقیقت صفت او برسد؛ پس او را همانگونه که خودش توصیف فرموده بشناسید و از غیر آن دست بردارید. و زمانی که خودشان میخواستند صفات خدا را بر شمرند، تنها از مضامین قرآن بهره میگرفتند.[۲۶]