کدام سوره مراحل سه گانه ایمان را در بر دارد را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
فاتحه (سوره)
سوره فاتحه یا حمد نخستین سوره قرآن، ملقب به امالکتاب، از سورههای مکی، دارای هفت آیه و در جزء یک قرار دارد. چون در این سوره، خدا، حمد و ثنا شده، این سوره حمد خوانده شدهاست.[۱][۲]
به گفته محمد، پیامبر اسلام، این سوره برترین سوره قرآن است.[۳] سورهٔ فاتحه در نمازهای واجب و مستحب مسلمانان خوانده میشود و محتوای اصلی آن، توحید و سپاس خداوند است.
نامها[ویرایش]
این سوره نامهای متعددی دارد.[۲][۴] برخی از آنها عبارتاند از:
جایگاه سوره از دیدگاه فقها و مفسرین قرآن[ویرایش]
از دیدگاه فقها و مفسرین قرآن حمد والاترین و شریفترین سوره قرآن دانسته شدهاست،[۷] زیرا خدا در آیه ۸۷ سوره حِجر آن را معادل و همتراز قرآن عظیم شمرده و دیگر آنکه در نماز باید سوره حمد را قرائت کرد و دیگر سورهها را نمیتوان به جای آن خواند.[۸][۹]
به نظر فخررازی[۱۰] حاصل همه کتب الهی سه موضوع ثنای خداوند، اشتغال به خدمت و طاعت او و طلب هدایت است و سوره حمد همه این امور را شامل میشود.[نیازمند منبع]
علی از پیامبر نقل کردهاست که:[۵]
خدای جهان آفرین به من پیام داد که ای پیامبر!
وَ لَقَدْ آتَیْنٰاکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثٰانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ (ترجمه: ما هفت آیه مبارکه که دربردارنده پرمحتواترین ثنا و ستایش است، و نیز قرآن شکوهمند را بر تو فرو فرستادیم.)[حجر–۸۷]
و بدینسان، سوره حمد را دربرابر همه قرآن شریف قرار داد و با فرود آن بر من منّت نهاد. آنگاه پیامبر افزود: سوره حمد، شریفترین گنجینههای عرش است. و خداوند این سوره را به محمّد اختصاص داد، و با آن، شکوه و شرافتی وصف ناپذیر به پیامبر ارزانی داشت؛ و از پیام آوران خویش، جز سلیمان که «بسم اللَّه الرَّحمن الرَّحیم» آن را به او عطا فرمود، هیچیک را در این شرافت و سند برتری شرکت نداد. تنها سلیمان بود که در این شکوه و شرافت شرکت داشت؛ و قرآن سرگذشت وی را اینگونه آوردهاست که: «اِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ اِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ». آنگاه افزود که هرکس آن را با تدبّر تلاوت کند و در همانحال دوستی محمّد و خاندان او را در گستره دل جای دهد و به ظاهر و محتوای این کتاب آسمانی ایمان داشته و فرمانبردار آن باشد، دربرابر هر حرفی از آن، پاداشی ارزشمند به او ارزانی میشود که هر یک از این پاداشها برتر از این جهان و نعمتهای مادی آن است؛ و اگر کسی به هنگام تلاوت این سوره به آن گوش جان سپارد، به اندازه یک سوّم پاداش تلاوت آن را دریافت خواهد داشت. از این رو در کسب این خیر فراوان و نجات بخش بکوشید؛ آن را غنیمت شمارید و اجر بیشتری فراهم آورید؛ زیرا ممکن است فرصت ازدست برود و حسرت و اندوه در دل بماند که چرا بهره نگرفتید.[۵]
نزول[ویرایش]
شأن نزول[ویرایش]
از آنجایی که لازم نیست همه سورهها و آیات قرآن کریم دارای شأن نزول باشند، یکی از سورههایی که برای آن شأن نزولی نقل نشده، سوره حمد و آیات آن است.[۱۱]
ترتیب نزول[ویرایش]
سوره حمد دو بار نازل شدهاست، به همین جهت، به آن مثانی هم میگویند؛ البته از آن رو که اولین بار در مکه نازل شده، آن را سورهٔ مکی میخوانند. بر اساس روایات این سوره پنجمین سورهٔ نازل شده به پیامبر بعد از سورهٔ مدثر است؛[۱۲][۱۳][۱۴] اما به پیشنهاد نلدکه چهل و هشتمین سورهٔ نازل شده بعد از سورهٔ ناس است.[۱۴] این سوره اولین سوره کامل نازل شدهاست.[۱۲][۱۳]
محل نزول[ویرایش]
اختلاف دربارهٔ مکی یا مدنی بودن سوره حمد ثمره تفسیری ندارد؛ زیرا مشتمل بر آیه ای نیست که معنایش به اختلاف نزول، مختلف و متفاوت شود. این سوره به گفته ابنعباس و قتاده، در مکه، به عقیدهٔ مجاهد، در مدینه؛[۵] اما به دیدگاه برخی دیگر یک بار ابتدای بعثت در مکه و بار دیگر پس از تغییر قبله در مدینه نازل شد.[۵][۱۲][۱۳]
ویژگیها[ویرایش]
لحن سوره[ویرایش]
این سوره اساساً با سورههای دیگر قرآن از نظر لحن و آهنگ فرق دارد به خاطر اینکه سورههای دیگر همه بعنوان سخن خدا است، اما این سوره از زبان بندگان است، و به تعبیر دیگر در این سوره خداوند طرز مناجات و سخن گفتن با او را به بندگانش آموختهاست. انسان آگاه و بیدار دل، هنگامی که این سوره را میخواند، احساس میکند که بر بال و پر فرشتگان قرار گرفته و به آسمان صعود میکند و در عالم روحانیت و معنویت لحظه به لحظه به خدا نزدیکتر میشود. این نکته بسیار جالب است که اسلام بر خلاف بسیاری از مذاهب ساختگی یا تحریف شده که میان (خدا) و (خلق ) واسطهها قائل میشوند به مردم دستور میدهد که بدون هیچ واسطه با خدایشان ارتباط برقرار کنند!. این سوره تبلوری است از همین ارتباط نزدیک و بی واسطه خدا با انسان، و مخلوق با خالق، در اینجا تنها او را میبیند، با او سخن میگوید، پیام او را با گوش جان میشنود، حتی هیچ پیامبر مرسل و فرشته مقربی در این میان واسطه نیست و عجب اینکه این پیوند و ارتباط مستقیم خلق با خالق آغازگر قرآن مجید است.[۱۵]
تعداد آیات[ویرایش]
همه قرائتشناسان در اینکه سوره حمد هفت آیه دارد، متفقاند، بدینگونه که قرائتشناسان مکّی و کوفی «بسماللّهالرّحمنالرّحیم» را آیهای مستقل دانستهاند ولی دیگر قرائتشناسان «بَسْمَلَه» را آیهای جداگانه و کامل محسوب نکردهاند، در عوض با توقف بر نخستین «عَلَیهِم» عبارت «صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم» را یک آیه و «غَیرِ الْمَغضوبِ عَلَیهِم» را آیهای دیگر شمردهاند؛ بنابراین، در هر دو حالت سوره حمد هفت آیه خواهد داشت.[۱۶][۱۷]
ترتیب در مصحف[ویرایش]
به گزارش ابنندیم[۱۸] و ابنأشته،[۱۹][۲۰] حمد در مصحف اُبیّ بن کعب نیز نخستین سوره بوده، ولی در فهرستی که از ترتیب سورههای مصحف ابنمسعود عرضه شدهاست، نام حمد دیده نمیشود.[۲۱] به نظر میرسد فاتحه و مُعوّذَتین از آن رو در مصحف ابنمسعود وجود نداشته که وی مطمئن بودهاست هرگز آنها را فراموش نخواهد کرد، زیرا در روزگار وی قرآن را مینوشتند تا اگر بخشی از آن را فراموش کردند بتوانند با رجوع به آن، آیات فراموش شده را به یاد آورند؛ بنابراین، وقتی احتیاجی بدین تذکار نبود، نوشتن آن وجهی نداشت،[۲۱][۲۲] ولی دقت و صحت این گزارشها محل تردید است، زیرا در روایت ابنعباس دربارهٔ ترتیب نزول سورهها[۲۳] و در روایتِ عِکرِمه هیچ ذکری از سوره حمد به میان نیامده است.[۲۴]
اختلاف قرائت[ویرایش]
در یک یا دو واژه این سوره نیز اختلاف قرائت گزارش شدهاست.[۲۵] بهطور خاص «ملک یوم الدین» هم به صورت مالک و هم مَلِک قرائت میشود. [نیازمند منبع]
خواص[ویرایش]
خواص بسیاری برای این سوره یاد شده که برخی از آنها عبارت است از:
مضمون[ویرایش]
آیات سورهٔ فاتحه، با حمد و ستایش پروردگار شروع میشود و با اشاراتی دربارهٔ خداوند و صفات او، و با ابراز ایمان به مبدء و معاد (خداشناسی و ایمان به رستاخیز) ادامه مییابد؛ سپس با تقاضاها و نیازهای بندگان یعنی شناخت و درخواست رهروی در راه حقّ همچنین ابراز علاقه به ادامهٔ راه اولیای خدا، و اعلام بیزاری و انزجار از گمراهان و غضبشدگان پایان میگیرد؛ و در یک نگاه کلی این سوره به دو بخش تقسیم میشود، بخشی از حمد و ثنای خدا سخن میگوید و بخشی از نیازهای بنده.[۱۱][۱۵]
در حقیقت سوره حمد هم بیانگر توحید ذات است، هم توحید صفات، هم توحید افعال، و هم توحید عبادت؛ و به تعبیر دیگر این سوره مراحل سهگانه ایمان:
اعتقاد به قلب، اقرار به زبان، و عمل به ارکان را دربردارد.[نیازمند منبع]
متن و تفسیر سوره[ویرایش]
میان همه مردم جهان رسم است که هر کار مهم و پر ارزشی را به نام بزرگی از بزرگان آغاز میکنند، یعنی آن کار را با آن شخصیت مورد نظر از آغاز ارتباط میدهند؛ ولی آیا بهتر نیست که برای پاینده بودن یک برنامه و جاوید ماندن یک تشکیلات، آن را به موجود پایدار و جاویدانی ارتباط دهیم که فنا در ذات او راه ندارد، از میان تمام موجودات آنکه ازلی و ابدی است تنها ذات پاک خداست و به همین دلیل باید همه چیز و هر کار را با نام او آغاز کرد و از او استمداد نمود.[۲۸][۲۹]
و در حدیث معروفی از پیامبر میخوانیم: (به عربی: کلّ امر ذی بال لم یذکر فیه اسم اللّه فهو ابتر): «هر کار مهمی که بدون نام خدا شروع شود بی فرجام است».[نیازمند منبع]
و نیز باقر میفرماید: «سزاوار است هنگامی که کاری را شروع میکنیم، چه بزرگ باشد چه کوچک، بسم اللّه بگوئیم تا پر برکت و میمون باشد».[نیازمند منبع]
پایداری و بقاء عمل بسته به ارتباطی است که با خدا دارد به همین مناسبت خداوند به پیامبر دستور میدهد که در آغاز شروع تبلیغ اسلام این وظیفه خطیر را با نام خدا شروع کند: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ (سوره علق، آیه 1)، و میبینیم نوح در آن طوفان سخت و عجیب هنگام سوار شدن بر کشتی برای پیروزی بر مشکلات به یاران خود دستور میدهد که در هنگام حرکت و در موقع توقف کشتی «بسم اللّه» بگویند (سوره هود آیه ۴۱ و 48). و آنها نیز این سفر را سر انجام با موفقیت و پیروزی پشت سر گذاشتند و نیز سلیمان در نامهای که به ملکه سبا مینویسد سر آغاز آن را «بِسْمِ اللَّهِ» قرار میدهد (سوره نحل آیه 30).[نیازمند منبع]
روی همین اصل، تمام سورههای قرآن، با بسم اللّه آغاز میشود تا هدف اصلی از آغاز تا انجام با موفقیت و پیروزی و بدون شکست انجام شود و تنها سوره توبه است که بسم اللّه در آغاز آن نمیبینیم چرا که سوره توبه با اعلان جنگ به جنایتکاران مکّه و پیمان شکنان آغاز شده، و اعلام جنگ با توصیف خداوند به «رحمان و رحیم» سازگار نیست.[۲۹]
بعد از «بسم اللّه» که آغازگر سوره بود، نخستین وظیفه بندگان آن است که به یاد مبدء بزرگ عالم هستی و نعمتهای بیپایانش بیفتند، همان نعمتهای فراوانی که راهنمای ما در شناخت پروردگار و انگیزه مادر راه عبودیت است.[۲۹][۳۰]
همه تحیرها و شگفتیهای لذت انگیز انسان از زیباییها، بزرگی و موزونی خلقت به ذاتی منتهی میشود که ادراکات از درک آن به نهایت تحیر خود رسیده، از ادراک تهی میشوند، ایجادکننده و کمال بخشنده به تمامی آنچه که اسباب کسب علم و معرفتاند.[۳۱]
کسی که قیامت را جهت تکامل بشر آفرید و اوست درککننده دردها و نقصهای آدمی بیش از خودشان، که به بهترین و کاملترین حالت آن را بر طرف میکند؛ و آن از رحمت بیقید و شرط و دائمی حضرتش ناشی میشود.[۳۱]
مشهور در میان گروهی از مفسران این است که صفت «رحمان» اشاره به رحمت عام خداست که شامل دوست و دشمن، مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکار میباشد، زیرا «باران رحمت بیحسابش همه را رسیده، و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده» ولی «رحیم» اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژه بندگان مطیعش است.[۲۹][۳۲]
اوست قانونگذار و تعیینکنندهٔ حدود و سرنوشت انسان، در آن مقطع از زمان که تمامی اسرار نهان و نتیجهٔ اعمالش نمایان شده و بر حسب آنچه که باور داشتند از اعتقادات و دانستهها، شرایط جسمی و روحی، اقتصادی و فرهنگی و… همچنین آنچه که میتوانستند بدانند یا بشنوند، برای ایشان تصمیمگیری شده و میانشان قضاوت خواهد شد.[۳۱]
در اینجا تعبیر به «مالکیت خداوند» شدهاست، که نهایت سیطره و نفوذ او را بر همه چیز و همه کس در آن روز مشخص میکند، روزی که همه انسانها در آن دادگاه بزرگ برای حساب. حاضر میشوند و در برابر مالک حقیقی خود قرار میگیرند، تمام گفتهها و کارها و حتی اندیشههای خود را حاضر میبینند، هیچ چیز حتی به اندازه سر سوزنی نابود نشده و به دست فراموشی نیفتاده است، و اکنون این انسان است که باید بار همه مسئولیتهای اعمال خود را بردوش کشد! حتی در آنجا که بنیانگذار سنت و برنامهای است، باز باید سهم خویش را از مسئولیت بپذیرد! بدون شک مالکیت خداوند نسبت به جهان هستی مالکیت حقیقی است نه مالکیت اعتباری نظیر مالکیت ما نسبت به آنچه در این جهان ملک ما است و به تعبیر دیگر این مالکیت نتیجه خالقیت و ربوبیت است، آنکس که موجودات را آفریده و لحظه به لحظه فیض وجود هستی به آنها میبخشد، مالک حقیقی موجودات است؛ و در پاسخ این سؤال که مگر خداوند مالک تمام این جهان نیست که ما از او تعبیر به «مالک روز جزا» میکنیم؟ باید بگوئیم: مالکیت خداوند گر چه شامل «هر دو جهان» میباشد، اما بروز و ظهور این مالکیت در قیامت بیشتر است، چرا که در آن روز همه پیوندهای مادی و مالکیتهای اعتباری بریده میشود، و هیچکس در آنجا چیزی از خود ندارد، حتّی اگر شفاعتی صورت گیرد باز به فرمان خداست.[۲۹][۳۳]
از اینجا گوئی «بنده» پروردگار خود را مخاطب ساخته در واقع آیات گذشته سخن از توحید ذات و صفات میگفت و در اینجا سخن از توحید عبادت، و توحید افعال است. توحید عبادت آن است که هیچکس و هیچ چیز را شایسته پرستش جز ذات خدا ندانیم تنها به فرمان او گردن نهیم، و از بندگی و تسلیم در برابر غیر ذات او بپرهیزیم، توحید افعال آن است که تنها مؤثر حقیقی را در عالم او بدانیم، نه اینکه دنبال سبب نرویم بلکه معتقد باشیم هر سببی هر تأثیری دارد به فرمان خداست. این تفکر و اعتقاد انسان را از همه کس و همه موجودات بریده و تنها به خدا پیوند میدهد.[۲۹][۳۴]
پس از اظهار تسلیم در برابر پروردگار و وصول بر مرحله عبودیت و استمداد از ذات پاک او نخستین تقاضای بنده این است که او را به راه راست، راه پاکی و نیکی، راه عدل و داد، و راه ایمان و عمل صالح هدایت فرماید، در اینجا این سؤال که چرا ما همواره درخواست هدایت به صراط مستقیم از خدا میکنیم مگر ما گمراهیم! مطرح میشود. وانگهی این سخن از پیامبر و امامان که نمونه انسان کامل بودند چه معنی دارد؟! در پاسخ میگوئیم: انسان در مسیر هدایت هر لحظه بیم لغزش و انحراف دربارهٔ او میرود، به همین دلیل باید خود را در اختیار پروردگار بگذارد و تقاضا کند که او را بر راه راست ثابت نگهدارد. دوم اینکه، هدایت همان پیمودن طریق تکامل است که انسان تدریجاً مراحل نقصان را پشت سر بگذارد و به مراحل بالاتر برسد؛ بنابراین جای تعجب نیست که حتی پیامبران و امامان از خدا تقاضای هدایت «صراط مستقیم» کنند، چه اینکه کمال مطلق تنها خدا است، و همه بدون استثناء در مسیر تکاملند، چه مانعی دارد که آنها نیز تقاضای درجات بالاتری را از خدا بنمایند.
صادق در تفسیر این آیه میفرماید: «خداوندا! ما را بر راهی که به محبت تو میرسد و به بهشت واصل میگردد، و مانع از پیروی هوسهای کشنده و آراء انحرافی و هلاک کننده است ثابت بدار».
صراط مستقیم چیست؟ «صراط مستقیم» همان آئین خداپرستی و دین حق و پایبند بودن به دستورهای خداست، چنانکه در سوره انعام آیه ۱۶۱ میخوانیم: «بگو: خداوند مرا به صراط مستقیم هدایت کرده، به دین استوار آئین ابراهیم که هرگز به خدا شرک نورزید».[۲۹][۳۵]
در حقیقت خدا به ما دستور میدهد طریق و خط پیامبران و نیکوکاران و آنها که مشمول نعمت و الطاف او شدهاند را بخواهیم و به ما هشدار میدهد که در برابر شما همیشه دو خط انحرافی قرار دارد، خط «الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» و خط «الضَّالِّینَ».[۲۹]
سوره نساء آیه ۶۹ گروه «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» را تفسیر کردهاست: «کسانی که دستورهای خدا و پیامبر را اطاعت کنند، خدا آنها را با کسانی قرار میدهد که مشمول نعمت خود ساخته، از پیامبران و رهبران صادق و راستین و جانبازان و شهیدان راه خدا و افراد صالح، و اینان رفیقان خوبی هستند». بنابراین ما در سوره حمد از خدا میخواهیم که در خط این چهار گروه قرار گیریم که در هر مقطع زمانی باید در یکی از این خطوط، انجام وظیفه کنیم و رسالت خویش را ادا نمائیم.
از موارد استعمال کلمات «الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» و «الضَّالِّینَ» در قرآن مجید چنین استفاده میشود که «الضَّالِّینَ» گمراهان عادی هستند، و «الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» گمراهان لجوج و منافق، به همین دلیل در بسیاری از موارد، غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذکر شده.
در آیه ۶ سوره فتح آمدهاست: «خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک و آنها را که دربارهٔ خدا گمان بد میبرند مورد غضب خویش قرار میدهد، و آنها را لعن میکند، و از رحمت خویش دور میسازد، و جهنم را برای آنان آماده ساختهاست».
به هر حال «الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» آنها هستند که علاوه بر کفر، راه لجاجت و عناد و دشمنی با حق را میپیمایند و حتّی از اذیت و آزار رهبران الهی و پیامبران در صورت امکان فرو گذار نمیکنند.[۲۹][۳۶]
گفتارها پیرامون سوره[ویرایش]
گوش دادن[ویرایش]
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
منابع[ویرایش]
پیوند به بیرون[ویرایش]
مرورگر شما از این ویدیو پشتیبانی نمیکنید.ایمان و مؤمنان در قرآن
در ساختار اخلاق اسلامی، ایمان به عنوان عالی ترین صفت نفسانی هدایت گر مورد تأکید فراوان واقع شده و به همین دلیل تحصیل مبادی و مقدمات آن همانند علم و یقین نیز به شدت مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است و ابزارها و راه هایی که می تواند آدمی را به این صفات نفسانی ارزشمند برساند، همانند تفکر و خواطر و الهامات پسندیده، جایگاه ویژه ای در نظام اخلاقی اسلام دارند. در مقابل صفات نفسانی معارض و مانع پیدایش ایمان در آدمی، از قبیل «جهل» اعم از بسیط و مرکب، «شک و حیرت»، «جربزه» و «خاطرات نفسانی نکوهیده» و «وسوسه های شیطانی» همواره مورد مذمت و نهی واقع شده اند.
در باب حقیقت ایمان و شرایط آن از دیرباز گفت و گوهای دامنه داری در میان پیروان مکاتب الهی ـ به ویژه متکلمان مسلمان ـ صورت گرفته است.[1] در قرآن کریم و روایات که دو منبع اصلی اخلاق اسلامی اند، در بیان اهمیت و جایگاه ایمان گفته های فراوانی وجود دارد که خلاصه ای از آن در زیر می آید.
1.ارزش ایمان
در بیان منزلت و جایگاه رفیع ایمان همین بس که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ در نصایح خویش به ابوذر می فرماید: ای ابوذر، هیچ چیز در نزد خداوند، محبوب تر از ایمان به او و خودداری از آنچه نهی می کند، نیست[2]
روشن است که خودداری از نواهی خداوند فقط در سایه ایمان به او مقدور است و در واقع از برکات ایمان به خداوند است. امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز در این باره می فرماید: خداوند دنیا را هم به کسانی می دهد که دوستشان دارد و هم به کسانی که بر آنها غضبناک است، ولی ایمان را نمی دهد مگر به آنان که دوستشان می دارد.[3]
و هم ایشان در توصیف منزلت و جایگاه مؤمن می فرمایند: هرگاه حجاب از چشمان مردم برداشته شود و به وصل میان خداوند و بنده مؤمن او نظر کنند، آن گاه گردن های آنها در مقابل مؤمنان خاضع، امور مؤمنان برای آنان آسان و اطاعت از مؤمنان بر ایشان نرم و لطیف، خواهد شد.[4]
این همه منزلت و جایگاه بلندی که در روایات برای ایمان بیان شده است، به دلیل نقشی است که ایمان در سعادت و کمال آدمی دارد. ایمان از یک سو آخرین حلقه وصل به مقام خلیفه الهی و جوار قرب معنوی است و از سوی دیگر بر اساس آنچه در قرآن و روایات آمده است. مبدأ و مفتاح همه صفات پسندیده نفسانی و نیکی های رفتاری، ایمان است.
2.ماهیت ایمان
اگر چه در باب حقیقت و ماهیت ایمان، اختلاف نظرهایی در میان متکلمان مسلمان وجود دارد، ولی ویژگی های مهم آن بدین قرار است: اولاً، ایمان عبارت است از تصدیق و اذعان قلبی که نوعی صفت و حالت نفسانی نسبت به یک امر است. بنابر این با صرف شناخت و معرفت، متفاوت است.[5]ثانیاً، جایگاه تحقق ایمان نفس و قلب است و اگرچه آثار قولی و فعلی دارد، تحقق حقیقت آن متوقف بر قول یا عمل نیست.ثالثاً، نسبت میان اسلام و ایمان عام و خاص مطلق است؛ یعنی هر مؤمنی مسلمان است، ولی ممکن است برخی از مسلمانان فقط در ظاهر تسلیم حق باشند.
3.اصناف و درجات ایمان
اولاً، در یک تقسیم ایمان به دو نوع «مستقر» و «مستودع و عاریه ای» تقسیم می شود. قرآن کریم می فرماید:«وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَکمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الآیاتِ لِقَوْمٍ یفْقَهُونَ»و او همان کسی است که شما را از یک تن پدید آورد. پس (برای شما) قرارگاه و محل امانتی (مقرّر کرد). بی تردید، ما آیات خود را برای مردمی که می فهمند به روشنی بیان کرده ایم.[6]امام کاظم ـ علیه السلام ـ در تفسیر این آیه می فرماید: ایمان «مستقر» ایمانی است که تا روز قیامت ثابت و ماندگار است و ایمان «مستودع» ایمانی است که قبل از مرگ، خداوند آن را از انسان باز می ستاند.[7]
امام علی ـ علیه السلام ـ نسبت به انواع ایمان می فرماید:برخی از ایمان ها دردل ها برقرار است، و برخی دیگر میان دل ها و سینه ها عاریت و ناپایدار؛ تا روزگار سرآید ـ و مرگ درآید ـ پس اگر از کسی بیزارید، او را واگذارید تا مرگ بر سر او آید، آنگاه از او بیزار بودن یا نبودن شاید.[8]ثانیاً، حقیقت ایمان، دارای مراتب و درجات و قابل نقصان و کاهش است. قرآن کریم و روایات علاوه بر تأکید بر این حقیقت، سرشارند از عباراتی که اسباب زیادی یا نقصان ایمان را بیان می دارند. ازجمله در قرآن کریم آمده است:«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَی رَبِّهِمْ»مؤمنان، همان کسانی اند که چون خدا یاد شود، دل هاشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید، و بر پروردگار خود توکل می کنند.[9]
و امام صادق ـ علیه السلام ـ به یکی از پیروان خود فرمود:ای عبدالعزیز، به راستی که ایمان ده درجه است، به مانند نردبان که می بایست پله پله از آن بالا رفت. پس کسی که دارای دو درجه از ایمان است به آن که دارای یک درجه است، نباید بگوید تو را ایمانی نیست و همین طور (دومی به سومی) تا به دهمی برسد و آن را که در درجه پایین تر از تو است نباید ساقط از ایمانش پنداری (که اگر چنین باشد) آن که در درجه بالاتر از تو است می بایست تو را ساقط پندارد. بلکه پایین تر از خود را که دیدی با مهربانی به درجه خودت برسان و آنچه را که تواناییش را ندارد بر او بار مکن که کمرش خواهد شکست و به حق، کسی که دل مؤمنی را بشکند بر او لازم است که جبرانش کند و بهبودش بخشد.[10]شیخ صدوق در کتاب خصال در پایان این روایت می افزایند که مقداد در درجه هشتم، و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم از ایمان بودند. البته باید توجه داشت که تعیین ده درجه برای ایمان دراین روایت به مفهوم انحصار در ده مرتبه نیست، بلکه مراد صرفاً بیان بسیاری درجات ایمان است. از همین رو، در روایات دیگر درجات کمتر یا بیشتری نیز برای ایمان شمرده اند.[11]
4.متعلقات ایمان
در نظام اخلاقی اسلام، ایمان به چه چیزی موجبات هدایت و زمینه آراستگی به فضایل اخلاقی و سیر معنوی را فراهم می سازد؟ اصلی ترین متعلقات ایمان بر پایه آنچه در قرآن و سنت معصومان ـ علیه السلام ـ آمده به قرار زیر است.
یک. ایمان به عالم غیب:قران کریم یکی از شروط بهره مندی وهدایت یابی از کتاب الهی را ایمان به غیب و قوای غیبی یعنی ملائکه می داند و در این باره می فرماید:«ذَلِک الْکتَابُ لا رَیبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ»این کتابی است که در (حقانیت) آن هیچ تردیدی نیست، (و) هدایت تقوا پیشگان است؛ آنان که به غیب ایمان دارند، و. [12]
مراد از عالم غیب، حقایقی است که با حواس ظاهری قابل ادراک نیستند، بلکه با سیر عقلانی و یا شهود باطنی می توان به آنها دست یافت. اصولاً شرط ورود به سراپرده دیانت و گذار از منجلاب الحاد و مادیت، باور به غیب و حقایق و قوا و امدادهای غیبی است.[13]«لَیسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ...»
و تنها با چنین پیش فرضی می توان الفبای کتاب هدایت را خواند و در پرتو نور آن به سر منزل رستگاری رسید.
دو. ایمان به خداوند و یگانگی او:قرآن کریم در طی آیات متعددی ضرورت ایمان به خداوند را یادآور می شود؛ از جمله می فرماید:«فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»پس به خدا و پیامبر او و آن نوری که ما فرو فرستادیم ایمان آوردید، و خدا به آنچه می کنید آگاه است.[14]رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ در پاسخ کسی که از علامت های ایمان پرسید، فرمود:نشانه های ایمان چهار چیز است: اقرار به یگانگی خداوند، و ایمان به او، و ایمان به کتاب او، و ایمان به رسولان الهی.[15]
سه. ایمان به معاد و چگونگی آن:
ایمان به معاد و چگونگی آن نقش ضمانت اجرا برای میزان کار آمدی اخلاق اسلامی را ایفا می کند. قرآن کریم نیز پس از ایمان به خداوند و یگانگی او بیشترین تأکید را بر معاد و چگونگی آن از قبیل ایمان به سؤال در قبر، عذاب در قبر، روز رستاخیز، حسابرسی در قیامت، وجود میزان برای سنجش اعمال، عبور از صراط و باور به بهشت و دوزخ، دارد. در زیر به بعضی آیات و روایات اشاره می شود؛
قرآن کریم در این باره می فرماید:«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَی مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَ»کسانی که ایمان آورده و کسانی که یهودی و صابئی و مسیحی اند، هر کسی به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند، پس نه بیمی برایشان است نه اندوهگین خواهند شد.[16]
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:ایمان آن است که آدمی دین حق را به دل بشناسد و به زبان اقرار کند و به اعضای تن وظایف آن را انجام دهد و به عذاب قبر و منکر و نکیر و زنده شدن پس از مرگ و حساب و صراط و میزان اقرار داشته باشد و اگر بیزاری از دشمنان خدای ـ عزوجل ـ نباشد، ایمانی وجود ندارد.[17]
در سخن دیگری از پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ ایمان به بهشت و جهنم نیز دو رکن مهم معاد ضروری دانسته شده است.[18] بنابر این ایمان به معاد و ارکان اساسی آن از مهم ترین پایه های هدایتگر در اخلاق اسلامی است.
چهار. ایمان به رسالت انبیاء و کتب آسمانی:
یکی از مبانی بهره مندی از تعالیم دینی و رویکرد به دین، به ویژه اخلاق اسلامی، باور به عجز و قصور آدمی در شناسایی درست کمال و سعادت خویش و گزینش ابزار و روش های صحیح برای راهیابی به آن است. به حتم کسی که در این حقیقت تردید دارد، نمی تواند به رسالت انبیا و محتوای دعوت آنان ایمان و اطمینان داشته باشد و بدون اعتماد و اطمینان، از خیراندیشی هیچ خیر خواهی نمی تواند بهره جست.
بر همین مبنا در اخلاق اسلامی تکیه فراوانی بر ایمان به رسالت رسولان و کتب ایشان شده است. از طرفی چون همه آنان رسالت و هدف واحدی را جست و جو می کرده اند، ایمان به مجموعه آنان توصیه شده است.
در قرآن کریم آمده است: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ...»
پیامبر (خدا) بدان چه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است، ایمان آورده است، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب ها و فرستادگانش ایمان آورده اند (وگفتند:) «میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمی گذاریم» و گفتند: «شنیدیم و گردن نهادیم. پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاریم) و فرجام به سوی تو است.»[19]
پنجم. ایمان به امامت و امامان ـ علیه السلام ـ:
براساس مبانی کلامی شیعه ایمان به جریان امامت، شرط رستگاری و از پایه های اخلاق اسلامی است. روایات فراوانی در منابع حدیثی شیعه در این باره وجود دارد. علاوه بر این روایات، این امر را با استفاده از قرآن و بهره گیری از حوادث مسلم تاریخ درتفسیر آن می توان اثبات کرد. در قرآن کریم آمده است: «... الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الإسْلامَ دِینًا...[20]امروز کسانی که کافر شده اند، از (کارشکنی در) دین شما نومید گردیده اند. پس، از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را بر شما (به عنوان) آیینی برگزیدم.
دو پرسش اساسی درباره این آیه مطرح است:
اولاً، روز مورد نظر چه روزی است؟
ثانیاً، حادثه ای که در آن روز اتفاق افتاد و موجب کمال دین و تتمیم نعمت خداود بر بندگانش شد، چه بوده است؟
بر اساس شواهد تاریخی غیر قابل انکار و مورد قبول همه فِرَق اسلامی، آن روز، روز هجدهم ذی الحجه سال دهم هجری است و حادثه ای که در آن روز در غدیر خم اتفاق افتاد، انتخاب امام علی ـ علیه السلام ـ از سوی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به جانشینی خویش و شروع جریان امامت بود.[21] اکنون با توجه به آنچه درباره ضرورت ایمان به رسالت انبیا و محتوای کتاب آنها که در اصطلاح از آن به «دین» یاد می کنیم، و با عنایت به مفاد آیه پیش گفته مبنی بر این که جریان امامت جزء کامل کننده دین است و دین بدون آن ناقص خواهد بود، از منظر قرآن کریم ایمان به امامت نیز امری لازم بوده و از پایه های مستحکم اخلاق اسلامی محسوب می گردد.
5.شرط ایمان
بر اساس آنچه در قرآن و روایات وارد شده است، انجام عمل نیک عمده ترین شرط ایمان است. در بسیاری از آیات قرآن، ایمان در کنار عمل نیکو مطرح شده است و در اکثر آنها بلافاصله پس از ایمان، عمل صالح و پسندیده مطرح شده است. اگر چه عمل نیک از عناصر گوهرین ایمان نیست، ولی ایمان بدون عمل نیکو، سود و بهره مطلوب را در پی نخواهد داشت. بنابر این انجام عمل شایسته را می توان شرط بهره وری ایمان دانست. در قرآن کریم آمده است:«وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَی وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یسْرًا»و اما هر که ایمان آورد و کار شایسته کند، پاداشی (هر چه) نیکوتر خواهد داشت، و به فرمان خود، او را به کاری آسان وا خواهیم داشت.[22]
قرآن ادعای مؤمن بودن را بدون عمل نیک، ادعایی دروغین می داند:«وَیقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ یتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِک وَمَا أُولَئِک بِالْمُؤْمِنِینَ»و می گویند: «به خداوند و پیامبر (او) گرویدیم و اطاعت کردیم.» آنگاه دسته ای از ایشان پس از این (اقرار) روی بر می گردانند، و آنان مؤمن نیستند.[23]
امام علی ـ علیه السّلام ـ نیز با همین بیان می فرماید: «کسی که به دستورات الهی عمل کند، فقط او است که مؤمن است.[24]بنابر این از نظرگاه اخلاق اسلامی ادعای ایمان بدون پایبندی به دستورات الهی، گزاف و دروغین است؛ مگر آن که فرد مؤمن قدرت و فرصت عمل را نداشته باشد.
6.اسباب ایمان
در متون دینی از عوامل مختلفی به عنوان موجبات پیدایش، ثبات و کمال ایمان نام برده شده است. بخشی ازآنها ماهیت معرفتی دارند؛ مانند علم، عقل و فقاهت در دین که مقدمات نظری ایمان را فراهم می سازند و در علم کلام فراهم می آیند. دسته ای دیگر نوعی صفت و ملکه نفسانی هستند؛ مانند تقوا، دوستی و دشمنی در راه خدا، صبر، حلم، توکل، رضا و. ...
پاره ای نیز مربوط به حوزه رفتار آدمی اند؛ مانند انفاق، اهتمام به نماز، احسان به دیگران، خود داری از گناهان و. ...
این که معارف نظری خاص ـ مانند فقاهت در دین، صفات مختلف نفسانی و اعمال و رفتارهای شخصی انسان ـ می تواند در ایمان آفرینی و تثبیت و تکمیل آن مؤثر باشد، منافاتی با این حقیقت ندارد که این به نوبه خود زمینه انجام عمل صالح را فراهم می آورد و موجبات پیدایش بسیاری از صفات و ملکات نیکوی نفسانی است، و حتی باعث پیدایش برخی معارف نظری در انسان می گردد؛ زیرا میان حوزه های سه گانة وجود آدمی، تأثیر و تأثر متقابل برقرار است. بنابر این ایمان به عنوان یک حالت نفسانی روشنگر، هم بر روی حوزه های دیگر تأثیر می گذارد و هم از آنها تأثیر می پذیرد.
7.آثار و فواید ایمان
این آثار و فواید همانند اسباب و موجبات ایمان، هم ماهیت علمی دارند، هم حالات نفسانی اند و هم برخی از مقوله اعمال و رفتارند. در این جا به پاره ای از مهم ترین آنها اشاره می شود.
یک. آرامش روحی:
یکی از بالاترین لذت ها برای انسان سکینه و آرامش روانی است. اضطراب و نگرانی از بزرگ ترین دردهای بنی آدم و منشأ بسیاری از انحرافات و ناکامی ها است. تلاش های بشری برای خلاصی از این درد جانکاه گویای تجربه های تلخی در این باره است. خداوند رسیدن به ساحل آرامش و سکون را در سایه ایمان میسر می داند؛ در آنجا که می فرماید:«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیزْدَادُوا إِیمَانًا... »او است آن کسی که دردل های مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند.[25]«أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَ... »آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می شوند؛ همانان که ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده اند. [26]در بیانی رساتر آرامش و اطمینان خاطر را در پرتو زندگی با ذکر و یاد خود قابل تحصیل می داند و اعلام می دارد«الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ اللَّهِ أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ »همان کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.[27]
دو. روشن بینی:
از نظر قرآن ایمان موجب روشن بینی و بصیرت انسان درمقام تشخیص حق از باطل می گردد. آن جا که می گوید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقَانًا...»ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر از خدا پروا دارید، برای شما (نیروی) تشخیص (حق از باطل) قرار می دهد.[28]از سوی دیگر افراد فاقد ایمان را کور و نابینا می داند:«إِنَّ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ زَینَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یعْمَهُونَ »کسانی که به آخرت ایمان ندارند، کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم (تا هم چنان) سرگشته بمانند.[29]از مقایسه دو آیه بالا می توان فهمید که ایمان و تقوا از یک سو موجب زدودن خود پسندی ها و خود خواهی ها است و از سوی دیگر با اتصالی که به نور الهام و هدایت الهی دارد، به روشن بینی می انجامد.[30]
سه. توکل به خداوند:
یکی از ملکات نفسانی نادر وارزشمند که از ارکان زندگی سعادتمند و لذت بخش است، توکل و اعتماد به پروردگار است. در سایه این حالت، بسیاری از دغدغه ها از وجود آدمی رخت بر می بندد و طوفان های سهمگین حوادث سر فرود می آورند.
امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: ایمان بنده راست نباشد، جز آنگاه که اعتماد او بدانچه در دست خدا است بیش از اعتماد وی بدانچه در دست خود او است، باشد.[31]
چهار. برکات دنیوی:
در قرآن کریم آمده است: «و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین بر ایشان می گشودیم[32]»
یعنی ایمان نه تنها آثار و فواید مثبت اُخروی در پی دارد، بلکه موجبات نعمت ها و برکات دنیایی را نیز فراهم می سازد. اگر کسی در پی بهره مندی از نعمت های دنیوی از طریق صحیح است، باید در مقام جست و جوی ایمان برآید.
پنج. انجام اعمال نیک:
علاوه بر این که انجام عمل صالح شرط اساسی ایمان است، از آثار و فواید ایمان نیز می باشد؛ چرا که ایمان آبشخور عمل و عمل نیکو ثمره و نمود ایمان درونی است. به گفته علامه طباطبایی ـ رحمه الله علیه ـ:
ایمان زمینه ساز عمل و شرط لازم آن است و سهولت یا دشواری عمل صالح، به شدت و ضعف ایمان انسان بستگی دارد و متقابلاً عمل صالح وتکرار آن به تعمیق ایمان و افزایش آن مدد می رساند و این هر دو به نوبه خود به وجود آمدن ملکات اخلاقی که باعث صدور اعمال صالحه از فرد بدون تردید و تأمل می شود، کمک می کنند.[33]
شش. محبوبیت دربین مردم:
یکی دیگر از فواید دنیوی ایمان، محبوب دل های مردم شدن است. همه دوست دارند که محبوب قلوب دیگران باشند و دیگران آنها را به دیده محبت بنگرند و شاهد بروز آثار محبت دیگران نسبت به خود باشند. لذتی که انسان ها از اظهار محبت دیگران نسبت به خود می برند آن قدر شیرین است که هرگز حاضر نیستند آن را با هیچ چیز سودا کنند. بدون تردید محبت ارزشمندترین مواهب دنیایی است که هر مشکلی را آسان و هر تلخی را شیرین و هرخاری را به گل مبدّل می کند. خداوند می فرماید که اگر جویای محبت بی شائبه هستید، در کوی مؤمنان در آیید.«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به زودی (خدای) رحمان برای آنان محبتی (در دلها) قرار می دهد.[34]
هفت. فلاح و رستگاری اخروی:
غایت و نهایت همه آن آثار و برکات و فواید ایمان، فلاح و رستگاری مؤمنان است و چه پایانی از این خوش تر. خداوند در پرسشی معنا دار از مؤمنان، می فرماید:«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنْجِیکمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ...»
ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک می رهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید. این (گذشت و فداکاری) اگر بدانید، برای شما بهتر است.[35]
لقمان حکیم در نصیحتی خیر خواهانه به فرزند خویش می گوید:ای فرزندم، به درستی که دنیا دریای ژرفی است که عالمان فراوانی در آن هلاک شده اند، پس کشتی نجات خویش را درآن، ایمان به خداوند قرارده.[36]
پی نوشت ها
[1] ر.ک: جوادی، محسن: نظریه ایمان در عرصه کلام و قرآن، ص 19 ـ 180.
[2] شیخ طوسی امالی، ص 531، ح1162.
[3] کافی، ج2، ص215، ح4، و نیز ر. ک: همان ح3.
[4] همان، ج8، ص365، ح556.
[5] ر.ک: سید مرتضی: الذّخیره، ص536؛ شیرازی، صدر الدین: تفسیر القرآن، ج1، ص249؛ شیخ مفید: اوائل المقالات، ص48. همچنین جهت اطلاع کامل تر از دیدگاه ها در این باره ر.ک: جوادی، محسن: نظریه ایمان در عرصه کلام و قرآن، ص 119 ـ 158.
[6] سوره انعام، آیه 98.
[7] تفسیر عیاشی، ج1، ص 371، ح72، تفسیر قمی، ج1، ص 212، ح1.
[8] نهج البلاغه، خ 189.
[9] سوره انفال، آیه 2 و ر. ک: توبه، 12؛ مدثر، 31؛ آل عمران، آیه 171 ـ 173 و احزاب، 22.
[10] کلینی: کافی، ج2، ص 45، ح2؛ صدوق: خصال، ص 447، ح48.
[11] ر.ک: صدوق: خصال، ص 352، ح31؛ کلینی: کافی، ج2، ص42، ح1، که برای ایمان هفت درجه بیان می کنند، تفسیر عیاشی، ج1، ص 205، ح150، درجات را به فاصله میان زمین و آسمان ذکر می کند.
[12] سوره بقره، آیه 2و3.
[13] ر. ک: سوره بقره، آیه 177و 285.
[14] سوره تغابن، آیه 8، همچنین ر. ک: سوره اخلا