غیبت کبری امام زمان چند سال طول کشید



غیبت کبری امام زمان چند سال طول کشید را از سایت هاب گرام دریافت کنید.

غیبت کبرا

غیبت کبرا

در باور شیعیان دوازده امامی غیبت کبرا یا نهان‌زیستی بلند (به عربی: الغیبة الکبری) دومین غیبت حجت بن الحسن بعد از غیبت اول او یعنی غیبت صغرا است که در آن بر خلاف غیبت صغرا امام شخص معینی را به نیابت نگماشته‌است. در این غیبت که از سال ۳۲۹ (قمری) و پس از غیبت کوچکتر آغاز شده‌است و تا آخر الزمان ادامه خواهد داشت، امام از نظرها پنهان است، اما موجودات از فیض وجودش بهره‌مندند و دعای ایشان شامل حال آنهاست. در پایان این دوران به خواست خدا ظهور کرده، برای برقراری و برپایی حکومت عدل جهانی قیام می‌کند و ظلم را ریشه کن می‌سازد و ضعیفان را از دست ظالمان نجات می‌دهد.[۱]

بر اساس این باور، پیش از نهان‌زیستی بلند و در دوران نهان‌زیستی کوتاه (غیبت صغری) که هفتاد سال قمری طول کشید حجت بن الحسن به وسیلهٔ چهار نمایندهٔ مخصوص با شیعیان در ارتباط بود[۲][۳] تا اینکه چهارمین و آخرین نماینده او پیش از مرگش نامه‌ای را برای شیعیان روخوانی کرد که در آن تأکید شده بود که از ین پس و تا آخر دنیا حجت بن الحسن هیچ نماینده‌ای در میان مردم نخواهد داشت و هر کس خلاف این گفته را ادعا کند دروغگویی بیش نیست. شیخ صدوق این نامه را در کتابش با عنوان کمال‌الدین و تمام‌النعمة ثبت کرده‌است.[۲]

به عقیده شیعه هیچ دوره و زمانی خالی از امام نیست؛ و اثبات این حرف را به وسیلهٔ آیه‌ای از قرآن بیان می‌کنند که «زمین هیچگاه از حجت الهی خالی نمی‌ماند» حجت بن الحسن به دلیل خطری که زندگی اش را تهدید می‌کرد به امر خداوند از دیده گان امت غایب شده‌است و او زمانی خواهد آمد که زمین پر از ظلم گشته، نه این که همه مردم ظالم بشوند، که اگر اینطور باشد همه از ظلم خوششان می‌آید و نیازی به منجی ندارند، بلکه گروهی ستمگر بر همه مردم یا بیشتر آن‌ها ظلم خواهند کرد و مظلومان از خداوند طلب نجات خواهند کرد در نتیجه خداوند متعال بنده و حجت خویش را بسوی آن‌ها خواهد فرستاد تا آن‌ها را به وسیلهٔ خودشان و به وسیلهٔ معجزات الهی از دست ظالمان نجات دهند.[۴] مفهوم غیبت اما اول بار توسط کیسانیه مطرح شد که معتقد بودند محمد بن حنفیه نمرده‌است بلکه در غیبت به سر می‌برد.[۵] به عقیده منتقدان با ناپدید شدن هر یک از رهبران شیعه که دیگر به جمع شیعیان برنگشتند به تدریج عقیده به حجت بن الحسن در میان آن‌ها شکل گرفته و شاخ و برگ پیدا کرد.[۶] به نظر ویلفرد مادلونگ اما دکترین غیبت به وسیلهٔ امامان پیش از حجت بن الحسن به خوبی پیش‌بینی و ثبت شده‌است.[۷]

پیشینه[ویرایش]

به عقیده صاحب نظرانی نظیر برنارد لوئیس عقیده به حجت بن الحسن به زمان کیسانیه برمی‌گردد که اعضای این گروه معتقد بودند محمد بن حنفیه همان مهدی غایب است.[۸] بعدها فرزند محمد بن حنفیه، ابوهاشم، که بی فرزند از دنیا رفته بود به وسیلهٔ برخی از کیسانی‌ها به عنوان مهدی موعود لقب گرفت.[۵] واقفیه گروه دیگری بودند که درگذشت موسی کاظم، را باور نکرده معتقد بودند که او در غیبت به سر می‌برد. همچنین وقتی حسن عسکری از دنیا رفت شیعیان دوباره دچار شبهه شده در مورد جانشینی اش دچار اختلاف شده به جز اقلیتی _که بنا به روایاتی که از امامان پیشین شنیده بودند به تولد حجت بن الحسن معتقد بودند_ تولد آن امام را انکار کردند.[۹] اصحاب حسن عسکری معتقد بودند که به خاطر فشار زمانه و به دلیل رواج این عقیده که او فرزندی خواهد داشت که عدالت را در جامعه برقرار خواهد کرد، تولدش شبیه تولد موسی در خفا اتفاق افتاد. مخصوصاً که خلیفهٔ عباسی، معتمد، دستور داده بود تا مراقب خانهٔ امام بوده ببینند آیا او صاحب فرزندی خواهد شد یا خیر. به عقیدهٔ مدرسی عقیده به مهدی به تدریج و مخصوصاً بعد از درگذشت حسن عسکری که امت شیعی با بحران جانشینی مواجه شد، شکل گرفت. این اعتقاد تا حد زیادی با احادیث و روایان امامان پیشین حمایت می‌شد.[۵]

رابطه شیعیان و امام در دوران غیبت کبرا[ویرایش]

بر طبق روایات شیعی حجت بن الحسن که خداوند عمر طولانی به او اعطا کرده در عالم دنیا حضور فیزیکی دارد. داستان افرادی که موفق شده‌اند با مهدی ملاقات کنند در کتب مؤلفین معروف شیعی از قبیل کلینی، نعمانی و شیخ صدوق به تفصیل نقل شده‌است.[۱۰] به گفته شریف مرتضی حجت بن الحسن در اوایل دوران غیبت خودش را از دوستدارانش مخفی نمی‌کرد و فقط از دشمنانش کناره می‌گرفت. فقط بعدها وقتی خطر افزایش پیدا کرد مجبور شد هم از دوست و هم از دشمن غایب شود.[۳]

همچنین شیخ صدوق در «کمال الدین» از جابر بن عبدالله انصاری روایت می‌کند:

نعمانی دو دلیل برای غیبت امام ذکر کرده‌است. اول اینکه مؤمنین برای اعتقاد به حجت بن الحسن مورد سنجش قرار گیرند و دوم اینکه قائم مجبور به بیعت با حکام ظالم نباشد.[۱۱] شیعه همچنین دلایل دیگری برای این امر برمی‌شمرد از قبیل حفاظت از جان امام، دوری از سلطه حکام زمان، آزمایش ایمان مؤمنان و همچنین دلیلی پنهانی که تا ظهور امام معلوم نخواهد شد.[۲][۱۲]

حجت در دوران غیبت کبرا[ویرایش]

در زمان غیبت حجت بن الحسن دیگر نائب خاص و نماینده‌ای مشخص وجود ندارد، تا مردم از طریق او با امام مرتبط شوند. در این دوران دانشمندان پرهیزکار و وارسته شیعه بعد از غیبت طولانی حجت بن الحسن، به عنوان نایب عام او به هدایت و ارشاد مردم خواهند پرداخت.

فرمان حجت بن الحسن در مورد پیروی مردم از دانشمندان دینی در روزگار غیبت این گونه‌است:

رشد عقلی و ایمانی مردم، که سال‌ها به طول خواهد انجامید، زمینه اصلی بهره‌وری آنان از حجت بن الحسن خواهد بود. آن‌گاه که توانایی فکری و ایمانی انسان‌ها به اندازه‌ای از رشد خویش برسد و چشم دلشان به گونه‌ای روشن شود که بتوانند خورشید وجود حجت بن الحسن را نظاره کنند، بی‌گمان او را خواهند دید.[نیازمند منبع]

شریف مرتضی در استدلال خود در زمینه غیبت حجت بن الحسن موضوع «لطف» در وجود غیبت را چنین خلاصه می‌کند:[۱۴]

نقش حجت در غیبت کبرا[ویرایش]

علامه طباطبایی می‌گوید مخالفان شیعه در انتقاد به غیبت می‌گویند در حالی که شیعه معتقد است وجود امام برای بیان اوامر و حقایق دین و هدایت مردم ضروری است ایده غیبت امام این کارکرد را نفی می‌کند زیرا امام غایبی که به هیچ وجه نمی‌تواند در دسترس مردم باشد طبعاً نمی‌تواند مفید یا مؤثر باشد. همچنین اگر خدا می‌خواهد امامی را در آینده بیاورد تا بشریت را نجات دهد، او می‌تواند هرگاه خواست امام را بیافریند و نیازی نیست وی سال‌ها پیشتر به دنیا بیاید و در غیبت به سر برد. شیعه در پاسخ می‌گوید وظیفه امام صرفاً بیان رسمی معارف دین و هدایت ظاهری مردم نیست. بلکه وی هم‌زمان عهده‌دار ولایت و هدایت باطنی بشر نیز می‌باشد. این امام است که زندگی معنوی مردم را جهت دهی و سیر انسان به سوی خدا را هدایت می‌کند. ایفای چنین نقشی ارتباط به غیبت یا ظهور جسمانی امام ندارد. بلکه امام همچنان حیات باطنی و روحی انسان را نظاره می‌کند و در ارتباط با آن است؛ لذا وجود امام در هر زمان ضروری است حتی اگر زمانه برای ظهور و نقش آفرینی دنیوی وی فراهم نباشد.[۱۵]

نشانه‌های ظهور[ویرایش]

پیش‌بینی ظهور منجی نهایی، مهدی موعود، جزو پرشمارترین پیش‌بینی‌هایی است که از پیامبر اسلام، فاطمه و ائمه صورت باقی مانده‌است. با این حال زمان این ظهور پیش‌بینی نشده‌است و از شیعیان خواسته شده‌است که صبورانه منتظر بمانند. ظهور منجی بر طبق روایات شیعه و سنی با نشانه‌هایی همراه است که می‌توان آن را به نشانه‌های عمومی و نشانه‌های خاص تقسیم‌بندی کرد. نشانه‌های عمومی شامل پرشدن زمین از جهل و ظلمت و گناه و آلودگی است که ضرورت ظهور منجی را بیش از پیش لازم می‌دارد. نشانه‌های خاص پیش ازظهور شامل موارد زیر می‌شود:[۲]

همچنین نشانه‌های دیگری وجود دارد که منابع شیعه و سنی هر دو بر آن توافق دارند (برای اهل سنت مهدی لزوماً حجت بن الحسن نیست):[۱۷]

اکثریت اهل سنت پسر حسن عسکری را مهدی موعود نمی‌دانند[۱۸] و معتقدند مهدی هنوز متولد نشده با این حال معتقدند مهدی از نسل پیامبر اسلام خواهد بود.[۱۸] به عقیده اکثریت اهل سنت و همچنین شیعیان اسماعیلی و نیزاری حسن عسکری اصلاً صاحب پسر نشده‌است.[۱۹] برخی دیگر معتقدند مهدی نمی‌توانست برای سالیان دراز از زمان حسن عسکری تا به حال عمر کند.[۲۰][۲۱]

پانویس[ویرایش]

منابع[ویرایش]

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]

منبع مطلب : fa.wikipedia.org

مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.

غیبت صغرا

غیبت صغرا

غیبت صُغرا (به عربی: الغیبة الصغری) در ادبیات شیعی به معنای غایب شدن کوتاه مدت است و بنابر باور شیعیان دورانی است که در آن مهدی زندگانی مخفی و فقط از طریق نمایندگان چهارگانه خود با شیعیان ارتباط داشته‌است. این دوره از سال ۲۶۰ ه‍.ق (۸۷۴ م) آغاز و در ۳۲۹ ه‍.ق (۱–۹۴۰ م) پایان یافته‌است.[۱]

حسن عسکری مدت شش ساله امامت خود را در خفا و تقیه زندگی می‌کرد؛ زیرا خلیفه وقت، معتمد عباسی، ارتباطات او را محدود کرده بود و از طریق جاسوسان خود، وی را به‌شدت زیر نظر داشت. از این رو، بیشتر شیعیان از تماس با او محروم بودند و صرفاً برگزیدگانی از شیعیان می‌توانستند شخصاً با او در تماس باشند.[۲] حسن عسکری سرانجام در سال ۲۶۰ق/ ۸۷۴م کشته شد.[۳]

از دیدگاه امامیه سلسله امامت با امام دوازدهم خاتمه می‌یابد. بنابر منابع کهن امامیه، حسن عسکری فرزند خود را به صورت علنی به امامت بعد از خود منصوب نکرد؛[۴] بلکه به اشاره و تنها به برخی خواص او را معرفی کرد.[۵] از سوی دیگر، پیروان او از ستم عباسیان به ستوه آمده بودند. خلیفه معتمد در جستجوی فرزند حسن بود و می‌کوشید تا او را بیابد و دستگیر کند. باورهای شیعیان دربارهٔ حجت بن الحسن در سطح جامعه مشهور و مطرح بود؛ از جمله آنکه آنان در انتظار قیام او هستند. از این رو، حسن عسکری فرزند خویش را پنهان می‌ساخت و تنها برخی از خواص توانستند فرزند او را ببینند.[۶]

در منابع روایی امامیه نام و گواهی بسیاری از شیعیان که فرزند حسن عسکری را به چشم خود دیده‌اند، ثبت و ضبط شده‌است. بنابر روایتی منسوب به محمد بن عثمان، سفیر دوم امام دوازدهم امامیه، عسکری چهل نفر از پیروان مورد اعتماد خود را گرد هم آورد و فرزندش را به آن‌ها نشان داد.[۷]

به باور شیعیان دوازده امامی، پس از کشته شدن حسن عسکری در سال ۲۶۰ ق. فرزندش محمد بن الحسن بر پیکر پدر نماز گزارد[۸] و از آن روز غیبت صغرا آغاز شد و تا سال ۳۲۹ ق. ادامه یافت. برخی منابع این دوره را «غیبت صغیره»[۹] و برخی دیگر «غیبت صغرا»[۱۰] خوانده‌اند. پس از کشته شدن حسن عسکری (امام یازدهم شیعیان) در سال ۲۶۰ هجری و سن ۲۸ سالگی،[۱۱] از آنجا که حسن عسکری برخلاف سایر امامان شیعه —که در زمان حیاتشان جانشین بعدی را تعیین کرده بودند— به‌طور علنی جانشینی برای خود برجای نگذاشته بود، بحران فکری و اعتقادی بزرگی در میان پیروان امام شیعه به وجود آمد.[۱۲] در این دوران که به «سال‌های حیرت» موسوم است، شیعیان به فرقه‌های متعددی منشعب شدند. عده‌ای از شیعیان اعتقاد داشتند که از حسن عسکری فرزندی باقی نمانده‌است یا این فرزند در گذشته‌است؛[۱۳] بسیاری از شیعیان امامت جعفر برادر حسن عسکری را پذیرفتند و گروه‌هایی نیز متوجه فرزندان و نوادگان امامان نهم و دهم شیعه شدند. اما اصحابی از حسن عسکری چنین گفتند که «وی پسری داشته که جانشینی مشروع برای امامت است». طبق گفتهٔ عثمان بن سعید، این پسر مخفی نگاه داشته شده بود، چرا که ترس آن می‌رفت که توسط دولت دستگیر شود و به قتل برسد.[۱۴] دیدگاه این گروه که در ابتدا دیدگاه اقلیت شیعه بود، به‌مرور به دیدگاه تمامی شیعیان امامی تبدیل شد که شیعیان دوازده امامی فعلی‌اند.

از دیدگاه تاریخی، باور به دوازده امام و اینکه امام دوازدهم همان مهدی موعود است به‌طور تدریجی در میان شیعیان تکامل یافت.[۱۵][۱۶][۱۷] به نظر می‌رسد مدتی طول کشید تا این نظریه به صورتبندی نهایی خود برسد و پس از آن هم توجیه‌ها و تبیین‌های دینی گسترده‌ای در موردش ارائه شد.[۱۸] شیعیان با دو رویکرد حدیثی و کلامی به تبیین نظریهٔ غیبت برخاستند.[۱۹] کلینی (و. ۳۲۹ ه‍.ق / ۹۴۱ م). در احادیث باب غیبت کتاب اصول کافی —که در خلال دوره سفرا (موسوم به غیبت صغرا) گرد آورد— به موضوع غیبت و علت آن پرداخت.[۲۰] به‌خصوص نعمانی در کتاب الغیبه به تبیین نظریه غیبت از طریق احادیث پرداخت و او برای نخستین بار اصطلاحات «غیبت صغرا» و «غیبت کبرا» را به کار برد.[۲۱] پس از وی ابن بابویه (و. ۹۹۱–۹۹۲) در کتاب کمال الدین در خصوص گردآوری احادیث مربوط به امام دوازدهم و غیبت وی کوشید.[۱۹] از دیگر سو، متخصصان علم کلام از جمله شیخ مفید (و. ۴۱۳ ه‍.ق / ۱۰۲۳ م). و شاگردانش بخصوص سید مرتضی (۱۰۴۴–۱۰۴۵) به تدوین نظریات کلامی امامت جهت تبیین ضرورت وجود امام زنده در شرایط غیبت پرداختند.[۲۲]

چگونگی ارتباط امام با شیعیان در دوران غیبت[ویرایش]

شرایط بحرانی که امامان شیعه در زمان عباسیان با آن روبه رو شدند، ایشان را واداشت تا ابزار جدیدی را برای ارتباطات با شیعیان و اعضای جامعه خود جستجو کنند. متون شیعه امامیه حاکی از آن است که جعفر صادق نخستین امامی است که نظام زیرزمینی ارتباطات (التنظیم- السری) را در جامعه خود به کار گرفت[۲۳] در زمان حسن عسکری نیز او از طریق وکلای خود با شیعیان در ارتباط بود.

نواب اربعه[ویرایش]

شیعیان دوارده امامی عقیده دارند در این مدت چهار نفر نائب خاص محمد بن الحسن بوده‌اند و شیعیان از طریق آن‌ها با امامشان در ارتباط بوده و مسائل خود را طرح می‌کرده‌اند. این چهار نفر عبارت‌اند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح و علی بن محمد سَمُری (سَیمُری).[۲۴][۲۵]

۱- ابوعَمروی، عثمان بن سعید عمروی اسدی که به مدّت چند سال کوتاه (بین ۵ تا ۷ سال )نائب بود و در حدود سال ۲۶۷ هجری ق مرد.
۲- ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمروی؛ وی در حدود ۴۰ سال مقام نیابت خاصّه را به عهده داشت و در سال ۳۰۵ هجری درگذشت.
۳- ابوالقاسم، حسین بن روح نوبختی که در حدود ۲۱ سال متصدّی مقام سفارت بود و در شعبان سال ۳۲۶ مرد.
۴- ابوالحسن، علی بن محمد سمری به مدّت ۳ سال عهده‌دار این منصب بوده و در نیمه شعبان سال ۳۲۹ درگذشت.

وکالت این افراد عام و مطلق بوده‌است. البته در این دوران در موارد خاص و در شهرهای مختلف افراد دیگری نیز بوده‌اند که وکالت امام را بر عهده داشته‌اند که برخی معتقدند این وکالت بدون واسطهٔ نواب خاص بوده‌است.[۲۶] از جملهٔ این افراد احمد بن حمزة بن الیسع،[۲۷] محمد بن ابراهیم بن مهزیار،[۲۸] محمد بن صالح[۲۹] و ابومحمد وجنائی[۳۰] را می‌توان نام برد.

به عقیده شیعیان امامی، غیبت صغرا با مرگ نایب چهارم یعنی علی بن محمّد سمری پایان پذیرفت و همراه با آن غیبت کبرا آغاز گردید. در سال ۳۲۹ هجری، محمد بن الحسن پایان سفارت و نمایندگی و شروع غیبت تامّه (کبرا) را رسماً اعلام کرد و چنین گفت: که ظهوری، مگر به إذن خداوند عزّ و جلّ نخواهد بود.[۳۱]

منبع‌شناسی[ویرایش]

به نوشته جاسم حسین احادیث مربوط به پنهان‌زیستی محمد بن الحسن را بسیاری از گروه‌های شیعه گردآوری کرده‌اند. پیش از سال ۲۶۰ ه. /۸۷۴ م. در آثار سه مذهب واقفیه، زیدیه جارودیه و امامیه موجود است. از واقفیه، انماطی ابراهیم بن صالح کوفی از اصحاب محمد باقر کتابی به نام «الغیبه» نوشت. علی بن حسین طائی طاطاری و حسن بن محمد بن سماعه هر یک کتابی به نام «کتاب الغیبه» نوشتند و موسی کاظم را به عنوان امام غائب معرفی کردند. از زیدیه ابوسعید عباد بن یعقوب رواجینی عصفری (و. ۲۵۰ ه. /۸۶۴ م). در کتابی به نام «ابوسعید عصفری» احادیثی در خصوص غیبت، ائمه دوازده‌گانه و ختم ائمه به دوازده می‌آورد بی آنکه نام آن‌ها را برشمرد. از امامیه علی بن مهزیار اهوازی (وکیل نقی و تقی) (مرگ حدود ۲۵۰ تا ۲۶۰ ق)، دو کتاب به نام‌های «کتاب الملاحم» و «کتاب القائم» نوشت که هر دو دربارهٔ غیبت امام و قیام او با شمشیر مطالبی دارد. حسن بن محبوب سراد (م. ۲۲۴ ه. / ۸۳۸ م). کتاب «المشیخه» را در موضوع غیبت می‌نویسد. فضل بن شاذان نیسابوری (۲۶۰ ه. / ۸۷۳ م). کتاب «الغیبه» را نوشت که ظاهراً مطالب آن از کتاب «المشیخه» نقل شده‌است. وی که دو ماه پیش از حسن عسکری می‌میرد، امام دوازدهم را قائم می‌داند.[۳۵][۳۶] به نوشته پوناوالا منابع پیش از دوران موسوم به غیبت کبرا بسیار پراکنده و ناکافی‌اند و مشکلی که پژوهشگران در هنگام بررسی این منابع با آن مواجه می‌شوند، میزان تاریخی بودن این منابع است.[۱۲]

در خلال دوره سفارت موسوم به غیبت صغرا (۲۶۰–۳۲۹ ه. /۸۷۴–۹۴۱ م). فقه‌دانان و مبلغان بر اساس اطلاعات کتب پیشین و فعالیت‌های سازمان وکالت نوشته‌اند که در کتب تاریخی این دوره یافت نمی‌شود. ابراهیم بن اسحاق نهاوندی (م. ۲۸۶ ه. /۸۹۹ م). که مدعی نیابت امام دوازدهم بود کتابی در موضوع غیبت نوشت. عبدالله بن جعفر حمیری (م. بعد از ۲۹۳ ه. / ۹۰۵ م). که خود کارگزار نقی و حسن عسکری و نواب اول و دوم بود کتاب «الغیبه و الحیره» را نوشت. ابن بابویه (پدر شیخ صدوق) (م. ۳۲۹ ه. / ۹۴۰ م). کتاب «الامامه و التبصره من الحیره» و کلینی (م. ۳۲۹ ه. / ۹۴۰ م). بخش عمده‌ای از کتاب حجت اصول کافی را به غیبت اختصاص داد.[۳۷][۳۸]

از سال (۳۲۹ ه. /۹۴۱ م). با پایان سفارت و آغاز دوره موسوم به غیبت کبرا (نهان‌زیستی بلند) چندین اثر برای تبیین نهان‌زیستی و علت طولانی شدن آن نگاشته شد. به گفته جاسم حسین پنج اثر در این زمان نگاشته شد که اساس عقاید بعدی امامیه دربارهٔ غیبت را تشکیل می‌دهد. نخستین کتاب الغیبه نعمانی توسط ابوعبدالله محمد بن جعفر نعمانی (م. ۳۶۰ ق). با استفاده از آثار یادشده بدون توجه به اعتقادات نویسندگان آن آثار تدوین شده‌است. دومین اثر کمال‌الدین و تمام‌النعمة است که توسط شیخ صدوق (۳۰۶ تا ۳۸۱ ه‍.ق / ۹۲۳ تا ۹۹۱ م). بر اساس اصول اربعمائه گردآوری شده‌است و با توجه به جایگاه پدرش، علی بن بابویه، اطلاعاتی از دوران وکلا و ارتباط مخفی آن‌ها با امام غایب از طریق چهار سفیر ارائه می‌دهد. سومین مورد «الفصول العشرة فی الغیبة» توسط شیخ مفید (و. ۴۱۳ ه‍.ق / ۱۰۲۲ م). نوشته شد و اطلاعات تاریخی در مورد دوران غیبت و پانزده دیدگاه پدیدار شده در میان امامیه در دوران غیبت و از میان رفتن همه آن‌ها جز اثنی عشریه بیان می‌کند. همچنین در کتاب الارشاد به سبک کلینی و نعمانی به نقل احادیث و توجیه طولانی شدن عمر محمد بن الحسن می‌پردازد. چهارمین اثر توسط سید مرتضی (۳۵۵–۴۳۶ ه‍.ق /۱۰۴۴–۱۰۴۵ م). شاگرد شیخ مفید با عنوان «مسئلة وجیزة فی الغیبة» نوشت. این اثر و کتاب دیگری با نام «البرهان علی صحة طول عمر الامام الزمان» تألیف محمد بن علی کراجکی (م. ۴۴۹ ق. / ۱۰۵۷ م). فاقد اطلاعات تاریخی هستند. پنجمین اثر الغیبة نوشته شیخ طوسی (۳۸۵–۴۶۰ ق. / ۱۰۶۷ م). بر مبنای کتابی به نام «الاخبار الوکالة الاربعة» نوشته احمد بن نوح بصری اطلاعات تاریخی معتبری از فعالیت‌های مخفی سفرا ارائه می‌دهد و نیز به شیوه حدیثی و عقلی اثبات می‌کند امام دوازدهم همان محمد بن الحسن است که باید در غیبت به سر برد و سایر ادعاها در خصوص غیبت دیگر افراد نظیر علی بن ابیطالب، محمد بن حنفیه و موسی کاظم مردود است. این کتاب مأخذ اصلی نویسندگان بعدی شیعه امامی و بخصوص بحار الانوار محمدباقر مجلسی (۱۰۳۷–۱۱۱۰ ق). بوده‌است.[۳۹][۴۰]

به نوشته جاسم حسین منابع غیرشیعه بر کتاب «المسترشد» اثر ابوالقاسم بلخی معتزلی (م. حدود ۳۰۱ ق. / ۹۱۳ م) اتکا دارد که معتقد است حسن عسکری بی وارث از دنیا رفت و ظاهراً اطلاعات خود در خصوص دسته‌بندی شیعه پس از سال ۲۶۰ را از حسن بن موسی نوبختی (و. حدود ۳۰۰ ه‍.ق) گرفته‌است. این کتاب مبنای اطلاعات المغنی عبدالجبار معتزلی (م. ۴۱۵ ق. / ۱۰۲۴ م) و ابوالحسن اشعری (م. ۳۲۴ ق. / ۹۳۵ م) قرار گرفت و کتاب اشعری مرجع سایر کتاب‌های اهل سنت نظیر ابن حزم (م. ۴۵۶ ق. / ۱۰۳۷ م). و شهرستانی (م. ۵۴۸ ق. / ۱۱۵۳ م). دربارهٔ دسته‌بندی‌های شیعه بوده‌است.[۴۰][۴۱]

بیان موضوع در منابع تاریخ عمومی مسلمانان متفاوت است. محمد بن جریر طبری (۲۲۴–۳۱۰ ق. / ۹۲۲ م). که معاصر دوران غیبت بود در تاریخ طبری اشاره‌ای به موضوع امام دوازدهم و فعالیت‌های شیعیان امامی نمی‌کند در حالی که به فعالیت‌های سایر گروه‌های شیعه نظیر اسماعیلیه می‌پردازد و حتی کاربرد حدیث مهدی قائم توسط این گروه‌ها در کسب قدرت را پی می‌گیرد. جاسم حسین علت ذکر نشدن فعالیت‌های امامیه در این کتاب را مخفیانه بودن آن می‌داند. مسعودی (حدود ۲۸۳ – ۳۴۶ ق. / ۸۹۶–۹۵۷ م). در مروج‌الذهب، التنبیه و الاشراف و نیز اثبات و الوصیه که به وی منسوب است به فشارها و سخت‌گیری‌های عباسیان علیه امامان شیعه که منجر به وقوع غیبت شد می‌پردازد. ابن اثیر (۵۵۵–۶۳۰ه‍.ق / ۱۲۳۲ م) در الکامل فی التاریخ به اختلافات میان وکلای محمد بن الحسن در دوران غیبت و تأثیر غلو در بروز آن می‌پردازد. به عقیده جاسم حسین ممکن است وی اطلاعات خود را از کتاب «تاریخ الامامیه» اثر یحیی بن ابی طی (م ۶۳۰ ق. / م. ۱۲۳۲) گرفته باشد.[۴۲][۴۳]

به نوشته ساشادینا بسیار مشکل است که مرزی میان مطالب تاریخی از یک طرف با تذکره‌نویسی و مطالب اعتقادی شیعه از طرف دیگر در کتاب‌های نویسندگان شیعه تعیین کرد. زیرا زندگی‌نامهٔ امامان در کتاب‌های نویسندگان شیعه، آکنده از داستان‌هایی به سبک تذکره‌هایی‌است که عارفان برای مرشدان و قدیسان خود می‌نویسند. برای مطالعه دربارهٔ امام دوازده شیعیان باید به منابعی اتکا کرد که نه می‌توان آن‌ها را کاملاً تاریخی و نه می‌توان کاملاً زندگی‌نامه‌های مذهبی و تذکره‌ای دانست. به هر حال این منابع بیشترین کمک را به پژوهشگران در راه درک دوره‌ای می‌کند که ایدهٔ منجی آخرالزمان را به عقیدهٔ غالب در مذهب شیعه تبدیل کرده‌است.[۴۴]

جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]

منبع مطلب : fa.wikipedia.org

مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.

غیبت کبرا

۲.امام حسن

۳.امام حسین

۴.امام سجاد

۵.امام باقر

۶.امام صادق

۷.امام کاظم

۸.امام رضا

۹.امام جواد

۱۰.امام هادی

۱۱.امام عسکری

منبع مطلب : fa.wikishia.net

مدیر محترم سایت fa.wikishia.net لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.

جواب کاربران در نظرات پایین سایت

مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

نظر خود را بنویسید

آخرین مطالب