شعر درباره خدا از سعدی و اشعار زیبای سعدی درباره خدا

شعر درباره خدا از سعدی

شعر درباره خدا از سعدی ؛ اشعار زیبای سعدی درباره خدا همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر درباره خدا از سعدی

از خدا آمده‌ای آیت رحمت بر خلق

وان کدام آیت لطفست که در شأن تو نیست

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر خدا از سعدی

چشم کوته‌نظران

بر ورق صورت خوبان

خط همی‌بیند و عارف

قلم صنع خدا را

سعدی

بیشتر بخوانید : شعر فوت مادر ، دوبیتی در وصف مادر فوت شده + شعر برای مادرم

شعر درباره خدا

به خدا که پرده از روی چو آتشت برافکن

که به اتفاق بینی دل عالمی سپندت

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره خدا از سعدی

دنیا به چه کار آید

و فردوس چه باشد

از بارخدا به ز تو

حاجت نتوان خواست

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر خدا از سعدی

نه به زرق آمده‌ام تا به ملامت بروم

بندگی لازم اگر عزت و اکرامم نیست

به خدا و به سراپای تو کز دوستیت

خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست

سعدی

بیشتر بخوانید : شعر فوت ، شعر کوتاه در مورد مرگ دوست + شعر غمگین مرگ کوتاه

شعر درباره خدا

جز چشم تو که فتنه قتال عالمست

صد شیخ و زاهد از سر راه خدا که برد

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره خدا از سعدی

چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل

یار من و شمع جمع و شاه قبایل

جلوه کنان می‌روی و باز می‌آیی

سرو ندیدم بدین صفت متمایل

هر صفتی را دلیل معرفتی هست

روی تو بر قدرت خدای دلایل

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر خدا از سعدی

نظری کن به من خسته

که ارباب کرم

به ضعیفان نظر

از بهر خدا نیز کنند

سعدی

بیشتر بخوانید : شعر سوگ فرزند ، شعر فوت پسر بچه + شعر در سوگ جوان ناکام

شعر درباره خدا

مرغ مألوف که با خانه خدا انس گرفت

گر به سنگش بزنی جای دگر می‌نرود

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره خدا از سعدی

به خدا اگر بمیرم

که دل از تو برنگیرم

برو ای طبیبم از سر

که دوا نمی‌پذیرم

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر خدا از سعدی

بکش چنان

که توانی که بنده را نرسد

خلاف آن چه

خداوندگار فرماید

سعدی

بیشتر بخوانید : شعر سوگ خواهر ، دلنوشته برای خواهر از دست رفته + متن غمگین برای خواهر

شعر درباره خدا

گر به رخسار چو ماهت صنما می‌نگرم

به حقیقت اثر لطف خدا می‌نگرم

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر درباره خدا از سعدی

پدر که چون تو جگرگوشه از خدا می‌خواست

خبر نداشت که دیگر چه فتنه می‌زاید

توانگرا در رحمت به روی درویشان

مبند و گر تو ببندی خدای بگشاید

سعدی

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

شعر خدا از سعدی

تا ذوق درونم خبری می‌دهد از دوست

از طعنه دشمن به خدا گر خبرستم

سعدی

بیشتر بخوانید : شعر سوگ جوان ، شعر دوبیتی برای جوان ناکام + متن مرگ جوان

شعر درباره خدا

چشم که بر تو می‌کنم

چشم حسود می‌کنم

شکر خدا که باز شد

دیده بخت روشنم

سعدی